تربیت اولیه به مناسبت ضرورت و اهمیت خود ضروری است در محیط خانواده و مخصوصا زیردست پدر و مادر واقعی کودک باشد. هیچ کس نمی تواند چون مادری واقعی و پدری واقعی انجام وظیفه کند. این کار شدنی نیست از آن بابت که طفل در رحم مادر بوده و با ویژگیهای خونی و هورمونی او و هم به صدای تپش قلبش انس گرفته است. وجود او چون پاره ای از پیکر مادر است و در خون او آثاری از خون پدر است.
این نکته برای یادآوری این مسأله است که کودک ممکن است در شیرخوارگاهها، پرورشگاهها، پانسیون های شبانروزی زنده بماند و حتی از لحاظ جسمی رشد کند ولی هرگز چنین فردی طبیعی و عادی نخواهد شد. پرستاران و مسئولان پانسیون ها و پرورشگاهها اگر در سایه آگاهی و معلومات خود بتوانند نقش خود را به نحوی شایسته ایفا کنند تازه می توانند دایه ای خوب برای کودک باشند، آنها هرگز مادر نخواهند شد.
بهترین کانون برای رشد و پرورش کودک در 7 سال اول خانواده و بدترین کانون در شرایط معادل و مساوی پرورشگاه و یا پانسیون هاست. رشد اولیه و عمیق کودک در پناه یک محیط محبت آمیز خانوادگی و در سایه مهر عمیق و نافذ مادر بدست می آید و در محیط بیرون خانه محبت ها تصنعی و برای دریافت اجرت و حقوق است و بهمین نظر محدود و به شرایط متعددی وابسته و در همه حال برای کودک ناکافی است.
از جهت دیگر طفل در خانواده براساس فرهنگ آن ساخته و پرداخته می شود و در پانسیون ها و پرورشگاهها براساس فرهنگ آن اماکن و این خود موجب جدائی فرهنگی بین خانواده و کودک است و در مواردی هم این کار سبب فنا و فراموشی فرهنگ خانواده محصول تربیت پرورشگاه و خانواده را می توان به محصول مرغ ماشینی و اصلی تشبیه کرد که دو چیز متفاوت و جدای از یکدیگرند.