جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تربیت بدون واسطه

زمان مطالعه: 3 دقیقه

)از تب حرف باز ایستیم)

»شاعری تازی گوی پیش پادشاهی آمد و آن پادشاه ترک بود، پارسی نیز نمی دانست. شاعری برای او، شعر عظیم غرا به تازی گفت و آورد. چون پادشاه بر تخت نشسته بود و اهل دیوان جمله حاضر، امرا و وزراء آنچنان که ترتیب است شاعر به پای استاد و شعر آغاز کرد. پادشاه در آن مقام که محل تحسین بود، سر می جنباند و در آن مقام که محل تعجب بود، خیره می شد و در آن مقام که محل تواضع بود، التفات می کرد. اهل دیوان حیران شدند که پادشاه ما کلمه ای به تازی نمی دانست. این چنین سر جنبانیدن مناسب در مجلس از او، چون صادر شد؟ مگر که تازی می دانست چندین سال از ما پنهان داشت و اگر ما به زبان تازی بی ادبی ها گفته باشیم، وای بر ما!

او را غلامی بود خاص. اهل دیوان جمع شدند و او را اسب و استر و مال دادند و چندان دیگر بر گردن گرفتند که ما را از این حال آگاه کن که پادشاه

تازی می داند و اگر نمی داند در محل سرجنبانیدن، چون بود؟ کرامات بود؟ الهام بود؟ تا روزی، غلام فرصت یافت در شکار و پادشاه را دلخوش دید. بعد از آن که شکار بسیار گرفته بود، از وی پرسید. پادشاه بخندید. گفت: «و الله، من تازی نمی دانم. اما آنچه سر می جنبانیدم و تحسین می کردم که معلوم است که مقصود او از آن شعر چیست.«

پس معلوم شد که اصل مقصود است. آن شعر، فرع مقصود است که اگر آن مقصود نبودی، آن شعر نگفتی. پس اگر به مقصود نظر کنند، دویی نماند. دویی در فروع است. اصل یکی ست. همچنان که مشایخ، اگر چه به صورت گوناگونند و به حال و افعال و احوال و اقوال مباینت است، اما از روی مقصود، یک چیز است و آن، طلب حق است. چنانکه بادی که در سرایی بوزد، گوشه ی قالی برگیرد، اضطرابی و جنبشی در گلیم ها پدید آرد، خس و خاشاک را بر هوا برد، آب حوض را زره زره گرداند، درختان و شاخه ها و برگ ها را در رقص آرد، آن همه احوال متفاوت و گوناگون می نماید، اما از روی مقصود و اصل و حقیقت یک چیز است: زیرا جنبیدن همه از یک باد است.(1)

و اما بعد. . . آنچه نقل گردید نمونه ای از آثار غیر کلامی تربیت خاموش اما گویا است. آنجا که روح پیام ها، بدون کالبدهای کلامی و به دور از قالب ها و ارتباطات واژه ای و عبارتی در افراد نافذ می افتد. آنجا که جان کلام و مقصود نهایی پیام دهنده، به صورت مخابره ی دل به دل- و نه زبان به زبان- و از راه ناپیدای باطن و نه از راه آشکار ظاهر، منتقل می گردد. چه

نیکو هنری است هنر ارتباط غیر کلامی در تربیت، که فرمود: «القلب یهدی الی القلب» و گفت مولای رومی که: این کسان که تحصیل ها کرده اند و در تحصیل اند، می پندارد که اگر اینجا ملازمت کنند، علم را فراموش کنند و تارک شوند. بل که چون اینجا آیند، علم هاشان همه جان گیرد. علم ها همه نقشند. چگونه جان گیرند؟ همچنان باشد که قالبی بی جان، جان پذیرفته باشد. اصل این همه علم ها، از آنجاست. از عالم بی حرف و صورت در عالم حرف و صورت نقل کرد. در آن عالم «گفت» است، بی حرف و صوت. حق تعالی با موسی علیه السلام سخن گفت، آخر، با حرف و صوت سخن نگفت و به کام و زبان نگفت. زیرا حرف را کام و لبی می باید تا حرف ظاهر شود.

». . . همچنان که طفل، اگرچه مادر را نمی داند و نمی شناسد به تفصیل، اما به وی می آرامد و قوت می گیرد و همچنان که میوه بر شاخ می آرامد و شیرین می شود و می رسد و از درخت خبر ندارد.«(2)

بدین ترتیب، تنها از راه دل، مقصود باطن ظاهر می شود و اثر تربیت پایدار و جاودانه می گردد.


1) مقالات مولانا (فیه ما فیه(، بازخوانی و ویرایش جعفر مدرس صادقی، انتشارات نشر مرکز، 1372.

2) همان منبع، ص 171 و 172.