بحث ما دربارهى تربیت اولاد بود، عرض کردم این بحث بحثى است مفید و ارزنده، براى همه و همه این بحث لازم و واجب است، و عرض کردم این بحث مقدمه و فصلهایى دارد دیروز دربارهى مقدمه بحث صحبت کردم و خلاصه بحث این شد که پدر و مادر در سرنوشت کودک، در سرنوشت جوان و نوجوان خود دخالت دارند و فهمیدیم که از نظر قرآن و روایات اهلبیت تربیت اولاد واجب است آن هم واجب مؤکد، و بىتفاوتى راجع به این امر گناهش بزرگ است خسران دنیا و آخرتش هم بزرگ و حتماً باید مواظب باشید.
اما قبل از آنکه وارد بحث فصل اول بشوم یک جملهاى به شما عرض کنم و این جمله تا آخر ماه مبارک رمضان در بحثها دخالت دارد و در نظر شما باید باشد و آن نکته و جمله این است که این بحثى را که ما مىکنیم بحث اقتضایى است نه بحث علت تامه. اینکه مىگویم پدر و مادر دخالت دارند در سرنوشت اولاد دیروز معنا کردم اگر پدر با تفاوت باشد راجع به تربیت کودک اگر مادر، متقى و باتفاوت باشد تربیت زمینهساز است براى سعادت.
که، ما طلبهها مىگوئیم – اقتضا نه علت تامه – و اگر در امر تربیت پدر لاابالى و بىتفاوت شد، مادر بىتقوا، و بىتفاوت شد، این زمینهساز است براى شقاوت و همان طور که دیروز گفتم دخالت پدر و مادر در سرنوشت کودک علت تامه نیست، چه بسیار اتفاق افتاده است پدر بىتفاوت بوده حتى از نظر غذا، غذاى حلال نخورده. نطفه فرزند منعقد شده، یا بىتفاوت بود و تربیت نکرد زمینهى شقاوت براى این بچه خواهد بود.
اما این بچه در یک محیط سالمى واقع شد با روحانیت سر و کار پیدا کرد، یک انقلاب درونى در او پیدا شد و با اراده خود توانست خود را سعادتمند کند. به عکس آن، بعضى اوقات پدر خیلى باتفاوت بود، پدر تربیت کرد و از نظر غذاى حلال و حرام مراعات کرد مادر باعفت بود، مادر تربیت کرد اما اتفاقاً با اینکه زمینهى سعادت برایش فراهم بود در یک محیط ناسالم قرار گرفت رفیق بد پیدا کرد – العیاذبالله در یک محیط غیرانقلابى واقع شد یک بچهى ناسالمى درآمد – با فرض اینکه زمینه سعادت براى او فراهم بود.
لذا بحث ما این نیست که اگر تربیت کردى حتماً سعادتمند مىشود، و اگر تربیت نکردى حتماً شقاوتمند مىشود، به قول ما طلبهها بحث علیت تامه نیست بحث زمینه، بحث اقتضا است، یعنى پدر و مادر در سرنوشت کودک دخالت دارند و باید به این دخالت اهمیت بدهند.
واجب است بر پدر و مادر بچه را در راه راست قرار داده زمینه سعادت او را فراهم کنند و این براى پدر و مادر واجب است، آن هم واجب مؤکد، و اما این که بعد چه مىشود آن بستگى به عنایات و توفیقات خداوند دارد زمینه را پدر و مادر براى سعادت فرزند خود فراهم کردهاند. کودک بایستى با اراده خودش آن زمینه را به فعلیت برساند و به عبارت دیگر آن نهالى که پدر و مادر کاشتهاند به توجه به سایر عوامل در امر تربیت به ثمر برساند و تأکید مىکنم یک دفعه العیاذبالله حالت یأس براى کسى پیدا نشود، بعد هم دربارهى آن صحبت مىکنم.
ولد الزنا در جادهى بدى افتاده زمینهى شقاوت براى او فراهم شده. اما همین ولدالزنا مىتواند با اراده خود با فعالیت خود، خود را سعادتمند کند. مىتواند در یک محیط سالمى واقع شود، و رفیق خوب پیدا کند، مىتواند با روحانیت با احکام دین سر و کار پیدا کند و همین ولدالزنا بهشتى بشود مقام قرب الهى را هم پیدا بکند.
اگر یک پدر لاابالى غذاى حرام خورد و انعقاد نطفه شد گرچه دخالت در شقات بچه دارد اما این جور نیست که نتواند خود را سعادتمند کند، نتواند خود را به مقام قرب الهى برساند، ارادهى انسان سرجایش هست انسان با
ارادهاش مىتواند به مقام قرب الهى برسد چنانکه با ارادهاش مىتواند به اسفل السافلین برسد.
بحث ما فعلاً یک بحث وظیفهاى است، وظیفه سنگین پدر و مادرها این است که باید تربیت اولاد کنند باید مراعات کنند بچهشان سعادتمند شود پدر و مادر و کار پدر و مادر و تربیت پدر و مادر در سرنوشت بچه دخالت دارد، به این مىگوئیم اقتضا، نه علت تامه. تکرار مىکنم بحث ما بحث اقتضائى است نه علت تامه بحث ما وظیفه است راجع به پدر و مادر و اما اینکه بچه با ارادهى خودش به کجا مىرسد الآن مورد بحث ما نیست و این جمله همیشه تا آخر بحث باید در نظر شما باشد.