»کونوا دعاه الناس باعمالکم و لا تکونوا دعاه بالسنتکم«(1)
مسلم است که بخش عمده ای از شخصیت کودکان در آن دسته از رفتارهایی شکل می گیرد که به صورت «غیر کلامی«، پنهان و خاموش ارائه می شود. تنها بخش اندکی از اثر گذاری های تربیتی ـ آن هم در سطح بسیار ناپایدار و گذراـ از طریق زبان و در قالب نصیحت و پند و اندرز حاصل می شود.
متداول ترین و رایج ترین تصور غلط معلمان و مربیان و اولیاء خانواده در تربیت این است که انتظار داشته باشند تا هر آنچه را به کودکان می گویند قلبا بپذیرند؛ در حالی که گفتن، تربیت کردن نیست. اظهار کردن واقعیت هایی که در ذهن وجود دارد یک انگیزه ی طبیعی است که شخص بزرگسال را وادار می کند تا بخواهد دیگران هم از این واقعیت ها آگاه شوند. اما این آگاهی که در سطح شناختی آن هم در مرحله ی ناپایدار دانستن متوقف می شود نمی تواند تأثیر تربیتی به خود بگیرد. درست همان گونه که نوازش کردن کودک تب او را درمان نمی کند، گفتن واقعیت ها به او نیز نه جهل او را درمان می کند و نه مشکلات شخصیتی و رفتاری اش را.
به عنوان مثال در بعد آموزشی، هنر یک معلم آگاه و با تجربه در این نیست که به طور دائم در پی انتقال و تحمیل اطلاعات، داده ها و دانسته های علمی به دانش آموازن باشد، (آن هم به صورت کلامی و نصیحت) بکله هنر اصلی و در عین حال ظریف معلم، ایجاد عشق به دانستن، کشف کردن و خلق کردن در یاد گیرنده است. معلم یا مربی برای پرورش نیروی تفکر باید محیطی را فراهم سازد تا دانش آموزان خود را به تفکر و تعمق در مسایل بپردازند.
به عبارت دیگر، رسالت معلم در این است که متعلم را از وابستگی های کلامی و نصایح بیرونی برهاند و با فراهم سازی زمینه های مستعد و مساعد او را به درون خویش رهنمون سازد. بهترین ذکرها، و نافذترین داروها و حتی مؤثرترین راهبردهای درمانی در درون انسان است. بهترین نصایح در خویشتن فرد نهفته است، تنها آماده سازی روانی و تزکیه ی دل را می طلبد تا فرد از «حجت های بیروی» پی به «حجت های درونی» خود ببرد، از «عقل دیگری» رها گشته و به «عقل خود» دست یابد و از «نصیحت غیر» بپرهیزد و از «نصیحت خود» سیراب شود.(2)
در مورد مشکلات و ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری نیز همین حکم صادق است. اگر کودکان بنا بر اقتضای سن و شرایط خاص تحول روانی، دچار مشکلات رفتاری می گردند قبل از آن که برای معالجه و تغییر رفتار آن ها از طریق کلامی و نصیحت اقدام کنیم بهتر است به روش های عملی موقعیت هایی را فراهم کنیم تا خود به خود مشکل مورد نظر مرتفع گردد. برای مثال، اگر دانش آموزی از افسردگی رنج می برد و نسبت به محیط، همسالان و محرک های محیطی بی تفاوت و بی علاقه شده است، به جای این که از طریق نصیحت او را به زندگی با نشاط و فعال دعوت کنیم، باید شرایطی را در مدرسه یا خانه فراهم کنیم تا او از وجود خویش لذت ببرد و «احساس مفید بودن» در او ریشه بگیرد. به کارهایی که می تواند انجام دهد تشویقش کنیم تا او با احساس موفقیت و پیروزی تصویری را که از خود دارد تغییر دهد. آنگاه خواهیم دید با این «عمل و رفتار«، خود به خود احساس افسردگی و اندوه را از او زدوده ایم؛ بدون این که با کلام و نصیحت با او برخورد کرده باشیم.(3)
ما باید زبان «کردار» را جایگزین زبان «گفتار» کنیم. زیرا زبان رفتار، زبان حال، زبان احساس، عواطف و هیجان است. بدون تردید بخش عظیمی از حالات و هیجانات ناخودآگاه ما در هنگامی که در حال انتقال پیام کلامی هستیم به دیگران منتقل می شود و آن چه که در «پس گفتار» ما ارسال می شود قوی تر و گویاتر از تمامی عبارات است که در «متن گفتار» بیان می گردد.
گرچه روش سخنرانی و انتقال در میان اطلاعات در میان دیگر روش ها هنوز جایگاه خود را حفظ کرده است اما نصیحت و سخنرانی بیشتر به عنوان ابزار انگیزش تفکر به کار می رود تا صرفا انتقال اطلاعات. برخی معلمان
با تجربه که شیوه ی فعال را در کلاس درس خود اعمال می کنند حتی به شاگردان اجازه ی یادداشت برداری از صحبت های داخل کلاس نمی دهند تا تمرکز زیادتری داشته باشند. به این خاطر است که پاره ای از نظریه پردازان مکتب ایده آلیسم بر این باورند که تعلیم و تربیت حقیقی فقط توسط خود، محقق می شود هر چند معلمان نمی توانند در ذهن دانش آموزان راه یابند اما قادرند مواد درسی و فعالیت هایی را تدارک کنند که بر یادگیری آن ها اثر می گذارد. منابع این فعالیت ها نه نصیحت ها و گفتار های معلم است و نه اطلاعات و دانش اکتسابی، بلکه این فعالیت ها شخصی، فاعلی و اکتشافی است. در واقع، تعلیم و تربیت فعال یک فرآیند خود آموزی است و نه دگر آموزی.(4)
به قول «سوتیس» با گفتن کلماتی چون «سیارات در منظومه ی شمسی هستند و در مدار بیضی حرکت می کنند» می توان تردید داشت که دانش آموزان چیزی را فهمیده باشند. بلکه می توان نگران شد که دانش آموزان ممکن است به جای فهم و درک حقایق به حفظ کردن طوطی وار حقایق بپردازند. در بسیاری از مواقع یادگیری آن قدر بی معنی است که فقط تکرار صداهاست و نه یادگیری و دانستنی با معنی و واقعی.(5)
به عبارت دیگر دانش واقعی یک فرآیند اکتشافی و خصوصی است که باید با بینش و دریافت درون فرد همراه شود و نه آن که توسط دیگران در قالب نصایح و سخنرانی منتقل شود.
1) اصول کافی، جلد 3، 124، حدیث 14 و ص 164 حدیث 10 و نیز گفته اند: «موعظه ای که از گوش بیرون نمی رود آن است که زبان سخن از آن ساکت و زبان عمل به آن گویا باشد.«.
2) تویی تو نسخه رمز الهیز خود می خواه تو هر چه خواهی.
3) بنگرید به کتاب «تربیت آسیب زا«، گفتار «تربیت کلامی مانع تربیت عملی است«، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، چاپ سوم 1375.
4) بنگرید به کتاب مبانی فلسفی تعلیم و تربیت، هواردا. اوزمن، ترجمه ی گروه علوم تربیتی، انتشارات موسسه پژوهش امام خمینی (ره(، ص 61.
5) مقدمه ای بر تجزیه و تحلیل مفاهیم تربیتی ـ ترجمه دکتر سجادی، ص 55.