این روزها بسیار درباره ی پرداختن به کودک درون می شنویم. بسیاری از هنرمندان به هنگام تمرین با گروه ها و افراد، «کار با کودک درون» را در برنامه های خود می گنجانند و کلاس های بسیار درباره ی این موضوع برگزار می شود. با این حال در سخنرانی ها و سمینارهایم از بسیاری افراد می شنوم که مفهوم واقعی کار با کودک درون را در نمی یابند. کتاب هایی متعددی در این باره خوانده اند؛ به داستان های بسیاری از افراد گوش فرا داده اند؛ و
ترس ها و مصایب دوران کودکی خود را نیز در انواع و اقسام روش های درمانی یا گروه های پشتیبانی بیان رکده و در میان گذاشته اند، و با همه ی اینها همچنان سردرگم اند و نمی توانند کودک درون خویش را احساس کنند و در زندگی روزمره شان عیان سازند. بسیاری افراد گفته اند که سرانجام به هنگام تمرین در کلاس ها برای نخستین بار توانسته اند کودک درون خود را تجربه کنند. و در واقع همین افراد مشوقم بوده اند تا روش های شفای کودک درون را به صورت کتاب در آورم.
سخن گفتن درباره ی کودک درون، یک چیز، و تجربه ی آگاهانه اش به صورت حضوری زنده و راستین، چیزی دیگر است. «مادام که چون طفلی خردسال نشویم» شفا نخواهیم یافت. مادامی که در فضای امن به حال و هوای کودک وارد نشویم، کودک درون، گوشه گیر و تنها به جا خواهد ماند. مادام که احساس های کودک وار و حساسیت و حس شگفتی و سرزندگی خود را بازنیابیم، کودک درون ما همچنان زخمی خواهد زیست.
اما چگونه پی ببریم که کودک درون ما زنده و حاضر است؟ هرگاه که احساسی داریم؛ زیرا کودک درون، خویشتن عاطفی ماست. هرگاه احساس شادی یا اندوه یا خشم یا ترس یا علاقه می کنید، این کودک درون شماست که خود را نمایان ساخته است. هرگاه به راستی احساس هایتان را درک می کنید، اجازه می دهید که کودک درونتان حضور داشته باشد. همچنین هرگاه بازیگوش یا خودانگیخته یا خلاق یا شهودی هستید و تسلیم ضمیر معنوی خود می شوید، کودک درونتان فعال است.
تجربه ی این حالات معمولا «حضور با کودک درون خود» خوانده می شود. تمرین های این کتاب به شیوه ای طراحی شده اند که بتوانید در فضایی ایمن، تجربه هایی دست اول از کودک درون خود به دست آورید. از طریق
نقاشی و نگارش و هنرهای خلاق و بازی، ندای کودکی را که در درونتان سکنا دارد خواهید شنید. نیازها و آرزوهایش را کشف خواهید کرد. همچنین خواهید آموخت والدین مهرآمیز درونتان را فعال کنید تا بتوانید از کودک درونتان مراقبت و حمایت لازم را به عمل آورند و چون هیچ کودکی در خلأ زندگی نمی کند، کودک درون ما نیز خود به خود، یا تصویر والدین درونی مثبت و حمایت گری را خواهد کشید یا والدین ایرادگیر و مسامحه کاری را که مدام انتقاد می کنند. اگر به این امر آگاه نباشیم، خود به خود آن شیوه از مراقبتی را که در کودکی ستانده ایم تکرار می کنیم. یعنی به شیوه ای برای خودمان پدری یا مادری می کنیم که قبلا در حق ما صورت گرفته است. به هر جهت، اگر آن شیوه از پدری یا مادری کردن را – که زین پس آن را «مراقبت» می خوانم – دوست نداریم، این حق انتخاب را داریم که آن را عوض کنیم. یعنی می توانیم میان اعضای خانواده ی درون خویش پیوندی مهرآمیز ایجاد کنیم، و زخم های دوران کودکی مان را شفا بخشیم. به عبارت دقیق تر، می توانیم خودمان پدر و مادر خود باشیم.
کودک از نظر روان شناسی، «پدر انسان است.» از این رو، شفای کودک درون، راهی است تا از نو آغاز کنید و زندگی تان را شفا بخشید. ضرب المثلی وعده می دهد که: «برای برخورداری از کودکی شادمانه هیچ گاه دیر نیست.» تجربه ی شخصی ام، و همچنین مشاهده ی افرادی که به طرزی موفقیت آمیز «والدین» خود شده اند و مسئولیت مراقبت از خود را به عهده گرفته اند، گواه این امر بوده است.