جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

به جای پیش گفتار (خرق عادت در تربیت)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

»از خلاف آمد عادت بطلب کام که من

کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم«

با انقلاب رنسانس، عصری آغاز شد که بشر بار دیگر در علوم انسانی و رفتاری جدید و در نسبت خود با آن شک کرد و امکانی فراهم آمد تا به حقیقت وجود خویش به گونه ای دیگر بنگرد. از این حیث انقلاب به معنای عهدی تازه است که عادات و اعتبارات پیشین را خرق می کند و فراخوان بزرگی است که بشر را به سیر از ظاهر به باطن می خواند.

در این میان و از خلال این تحول بزرگ، باید به منزلت «علوم تربیتی» و جایگاه و پایگاه آن به لحاظ «مفهوم شناسی» و «روش شناسی» به گونه ای دیگر نگریسته شود تا به موازات خرق عادتی که در ارزش های جامعه ی قبل و پس از انقلاب رخ داد، در این علوم نیز تحولی صورت گیرد. اما به نظر

می رسد در این میدان وسیع و لطیف نه تنها چنین تحولی به وقوع نپیوست بلکه پیرایش ها و آلایش های بازدارنده ای در گرداگرد مفاهیم اساسی از جمله «مفهوم تربیت» به وجود آمد که محصول و نتیجه ی آن بهترین گواه بر این ادعا است. چرا که قضاوت درباره ی این روش تعلیم و تربیت تنها از راه مشاهده و ارزشیابی نسلی که با آن روش تربیت شده است میسر می گردد.

جامعه ی کنونی ما بیش از هر زمان دیگر نیازمند دگرگونی در روش های تبلیغی و تربیتی به منظور پرورش نسلی سازنده، خلاق، مستقل، خداجو و آزاده است و این نیاز هنگامی برآورده می شود که ما نگاه خود را به تربیت و روش هایی که به نام تربیت در خانه و مدرسه به کار می رود تغییر دهیم.

ما نیازمند یک «انقلاب نگرشی» در تربیت، و یک «انقلاب تربیتی» در نگرش ها هستیم. مشابه همان انقلاب بزرگی که حدود یک صد سال پیش در عالم فلسفه رخ داد. مسئول این تحول، فیلسوفی به نام «ویتگنشتاین» بود که توجه صاحب نظران را به درک و معنی و کاربرد کلمات بنیادی در قلمرو تعلیم و تربیت جلب کرد. از آن پس توجه به چیستی و تحلیل مفاهیم رایج در تعلیم و تربیت اساس کار قرار گرفت. وینگنشتاین بر این باور بود که در عالم واقعف واژه ها هیچ مفهوم حقیقی که نیرویی مستقل به آن ها داده باشد، ندارند. آن ها مفاهیمی هستند که انسان ها به آن ها داده اند. لازمه ی چنین تحول بنیادی، رهایی از وضع موجود است؛ جدایی از قالب ها و برنامه ها و اقداماتی که هم اکنون در دستگاه تعلیم و تربیت به یک رشته عادات و مراسم و دستورالعمل های عقیم و منجمد و نازا تبدیل شده است.

خرق عادت در تربیت یعی میراندن آنچه که به غلط انجام می دهیم و زنده کردن آنچه که به درستی باید انجام دهیم؛ خرق عادت در تربیت یعنی هوشیار شدن به این واقعیت تلخ ک آنچه بنام آموزش صورت می گیرد به یک سلسله محفوظات بی حاصل تبدیل شده است؛ خرق عادت در تربیت یعنی بازنگری به راهی که تاکنون پیموده ایم و قضاوت در مورد طول مسافتی که طی کرده ایم. و طرح این پرسش که آیا به مقصد تربیت نزدیک شده ایم و یا از آن دورتر؟

خرق عادت در تربیت یعنی بیرون آمدن از پیله و حیله ی تربیت بیرونی و بازگشتن به جوهره ی تربیت درونی که همان وجدان و عقل نهادی است.

خرق عادت در تربیت، یعنی بازشناسی ابعاد تربیت و ایجاد تحول در هر یک از آن ها؛ زیرا تربیت از سه زاویه می تواند مورد توجه قرار گیرد:

اول: تربیت به منزله ی یک «نهاد» یعنی نظام تربیتی که دارای ساختار، تشکیلات، موسسات و عملیاتی مشخص است.

دوم: تربیت به منزله ی «تولید و محصول«، یعنی تربیت چه تغییراتی را باید در فرد به وجود آورد و به چه منظوری افراد تربیت می شوند؟

سوم: تربیت به عنوان «فرآیند» یعنی چه روش ها و برنامه هایی باید انجام گیرد تا بر اثر تعامل بین مربی و متربی هدف تربیتی حاصل شود.

بنابراین اگر به دنبال تحول در کلیت تربیت هستیم باید به طور نظام دار و هماهنگ در این سه جنبه از تربیت به گونه ای دیگر بیندیشیم.

خرق عادت در تربیت یعنی انقلاب علمی، نگرشی و ارزشی در مفاهیم و روش های تربیتی تا بتوان نظام تعلیم و تربیت را از تصنع، سودگرایی و مصرفی بودن خارج کرد.

خرق عادت در تربیت یعنی نفی قیمومیت و ایجاد شرایط لازم برای «خودآغازگری«، «خودآموزی«، «خودیابی» و «خود رهبری» در نسل آینده، تا آن ها بتوانند شخصا در فرآیند تعلیم و تربیت نقش فعال داشته باشند.

خرق عادت در تربیت، یعنی تغییر زاویه ی دید مربی نیست به متربی به نحوی که مربیان به این باور برسند که مهم ترین سهم تربیت در میدان تربیت از آن متربی است و اتخاذ هر گونه روش برای تغییر و اصلاح رفتار، وابسته به موقعیت، شخصیت و نیاز و رغبت او است و حتی محتوای تربیت تابع روش های تربیتی است؛ خرق عادت در تربیت، یعنی اجتناب کردن از سطحی نگری و صوری نگری نسبت به مسائل تربیتی و استقبال از آنچه که آدمی را از تظاهر و ریا و نقش بازی دور می سازد.

خرق عادت در تربیت یعنی درک عمیق این نکته که تا ندانیم تربیت چه چیزی نیست در نخواهیم یافت که تربیت چیست؟

خرق عادت در تربیت یعنی کفر ورزیدن به راه هایی که به تربیت ختم نمی شود و ایمان آوردن به راه هایی که به تربیت ختم می شود! خرق عادت در تربیت یعنی حفر کردن خندقی عمیق و طویل میان «اندودگری» ارزش ها و «درونی کردن» آن ها در شخصیت کودکان و نوجوانان، و بالاخره خرق عادت در تربیت یعنی هوشیار شدن به این نکته ی مهم در تربیت که انسان به هیچ وجه مستقیما به راه مستقیم نمی رود! بلکه توسط انحرافی که افلاطون(1) اهمیتش را در «جمهوریت» نشان داده است به حقیقت پی می برد.

بر این اساس ما باید ضمن اتخاذ روش های غیر مستقیم، به تربیت و روش های تربیتی خود به گونه ای دیگر بیندیشیم و به جای کسب دستور العمل های تجویزی و کلیشه ای به دنبال کشف هنر پرهیز کردن از تربیت آسیب زا باشیم. به جای این که بکوشیم چگونه تربیت کنیم، بیندیشیم چگونه تربیت نکنیم! این اجتناب و پرهیز از تربیت عادتی، عین اشتیاق و تجویز در امر تربیت فعال است! مشروط بر اینکه بتوانیم پیوسته عادات و سیاهی حجاب و زمختی نقاب را از فطرت خداجوی خود و دیگران برداریم! باید مطمئن باشیم که تنها از طریق خرق عادت در تربیت عادتی و مکانیکی کنونی است که می توان به تربیت خلاق و پویا نزدیک گردید! به تعبیر»ویل دورانت«

تربیت مکانیکی و عادتی، انسان خلاق و آزاده بار نمی آورد، بلکه آنچه می پرورد نیمه انسان است. این تربیت، تمدن را تابع صنعت و حیات را پیرو فیزیک و ذوق و آداب را مطیع ثروت می سازد.(2)

در این نوع تربیت، انسان از اصالت فطری و پایگاه الهی خویش تهی

می گردد به بیان زیبای «شهید مطهری» در چنین نظامی، «انسان تک ساحتی ساخته می شود نه انسان چند ساحتی«(3) و به همین سبب لزوم بازنگری در مفاهیم و روش های تربیتی بیش از پیش احساس می شود. اما لازمه ی این بازنگری، باز اندیشی عمیق و همه جانبه در همه ی آن فعالیت هایی است که به نام تربیت در حال انجام است. بر این اساس خرق عادت، به منزله ی شنا کردن بر خلاف جریان، می تواند مسیر انحرافی و وارونه ی تربیت را به جای خود بازگرداند.

این نوشتار، پیش درآمدی کوتاه برای نشان دادن این جابه جایی و بازشکافی ابعاد وارونه شده تربیت محسوب می شود. امید است با هدایت پیشروان صاحب نظر در تعلیم و تربیت، غنی تر و پخته تر گردد.


1) ر. ک. افلاطون: جمهوریت، ترجمه فؤاد روحانی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1355، ص 15، 218، 219، 289. و نیز بنگرید به کتاب «مربیان بزرگ» اثر ژان شاتو، ترجمه دکتر شکوهی، ص 351.

2) فلسفه تعلیم و تربیت (جلد اول(؛ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، انتشارات سمت، سال 1372، ص 221.

3) مطهری، مرتضی؛ انسان و ایمان، انتشارات صدرا، ص 32 و 34.