»هر قدر واژه ای کمتر به زبان آید
بیشتر به گوش می رسد.«
(بوبن)
در فیه ما فیه آمده است که: «بهترین سخن ها آن است که مفید باشد نه که بسیار.» «قل هو الله احد» اگر چه اندک است به صورت، اما بر «بقره» اگرچه مطول است، رجحان دارد از روی افادت. «نوح» هزار سال دعوت کرد، چهل کس به او گرویدند. «مصطفی» صلی الله علیه و آله را خود زمان دعوت پیداست که چه قدر بود. چندین اقالیم به وی ایمان آوردند. چندین اولیا و اوتاد از او پیدا شدند. پس اعتبار بسیاری را و اندکی را نیست. غرض افادت است. بعضی را شاید که سخن اندک مفید تر باشد از بسیاری، چنانکه تنوری را چون آتش به غایت تیز باشد، از او منفعت نتوانی گرفتن و نزدیکی او نتوانی رفتن. و از چراغی ضعیف هزار فایده گیری، پس معلوم شد که مقصود فایده است. بعضی را خود مفید آن
است که سخن نشنوند، همین ببیند، بس باشد و نافع آن باشد و اگر سخن بشنود، زیانش دارد.(1)
و اما بعد. . . اگر می توانستیم قدری «خاموش» باشیم چقدر «گویا» می گشتیم. اگر از «تب حرف» باز می ایستادیم چقدر به رسایی و بلاغت پیام های تربیتی کمک می کردیم. اگر «زبان سکوت» را فرا می گرفتیم چقدر به «شکوه کلام» می افزودیم. اگر در تعلیم و تربیت، به جای عبارات و کلمه ها، «نشانه ها» را ارائه می دادیم چقدر به نافذ بودن پیام های اخلاقی کمک می کردیم. اگر می توانستیم حکمت «حرف نزدن» را بر «کثرت سخن وری» حاکم کنیم چقدر به تعالی منش ها و تزکیه نفوس کمک می کردیم و اگر می توانستیم «تربیت پرهیزی» را جایگزین «تربیت تجویزی» کنیم چقدر پویایی و بالندگی تربیت را یاری می کردیم.(2)
و باز در جایی دیگر، مولوی گفته است: سخن اندک و مفید همچنان است که چراغی افروخته، چراغی ناافروخته را بوسه داد و رفت، آن را در حق او بس است و او به مقصود رسید. و چه زیبا سعدی بیان داشته است که:
سخن دان پرورده پیر کهن
بیندیشد آنگه بگوید سخن
مزن تا توانی به گفتار دم
نگر گوی، گر دیر گویی چه غم
بیندیش و آنگه برآور نفس
وزان پیش بس کن که گویند بس
بسیج سخن گفتن آنگاه کن
که دانی که در کار گیرد سخن(3)
به عبارتی دیگر، آنچه قدرت ایجاد می کند قوه ی سخن نیست بلکه شکلی از قوه ی سخن گفتن است که در مکان و زمان و موقعیت نافذ رخ می دهد و ما باید این قوه ی ایجازگونه را در موقعیت شناسی ویژه با هوشمندی و لطافت دریابیم، آن گاه لب به سخن گشاییم تا همه ی کلمات و عبارات «هادی» گردند و اگرنه در یک ارتباط عایق گونه منجمد می شوند. در اینکه چگونه می توان به نافذ بودن و مفید شدن سخن پی برد، خواجه نصیر الدین طوسی با زیبایی و عمق بیان می دارد:
»بدیهی است که سخن پند آموز، بیدارگر نفس است و نفس را در تسلط به قوای دیگر یاری می دهد مخصوصاً اگر با چهار چیز همراه باشد: که از اینها یکی به گوینده مربوط است که گوینده پاک باشد تا عملش قولش را تکذیب نکرده و بی اثر نسازد. و سه شرط دیگر به سخن که از آنها یکی به لفظ ارتباط دارد و آن اینکه دارای عبارت بلیغ باشد یعنی الفاظ آن مستحسن و دلالت آن واضح و روشن و کمی و زیادی نسبت به معنایش نداشته باشد و دیگری به هیئت و نحوه ی ادای سخن مربوط است و آن اینکه ادای سخن نسبت به پذیرش آن اثر می گذارد و بالعکس و برای اینکه نغمه های گوناگون دارای آثار مختلفی هستند بر نفوس مختلف انسانی این تناسب ها باید مراعات شوند. و یکی دیگر از این سه شرط به معنی مربوط است و آن اینکه معنی باید چنان باشد که موجب تصدیق سود بخشی باشد در راه سلوک مرید«. آنگاه خواجه می افزاید: در فن خطابه خود سخنی پند بخش را «عمود» می نامند و این شرایط را که به حصول اقناع یاری می دهند «استدراجات» می گویند.
امام فخر رازی هم در این مقوله نکاتی را معترض شده و می گوید:
»در مورد شرط اول که به گوینده مربوط است، در یک گفتار آنچه در واقع اثر می گذارد لفظ گفتار نیست، بلکه قوه ی نفسانی گوینده است که در شنونده اثر می گذارد«.(4) و چون نفس گوینده چنان نیرویی نداشته باشد که خود گوینده را با آن همه نزدیکیش اصلاح کند پس چگونه می تواند روی شنوندگان اثر بگذارد. پس از بحثی در چگونگی کلام بلیغ و نقش بلاغت در تأثیر کلام و ذکر مثالی از قرآن کریم، در مورد شرط سوم که مربوط به نحوه ی ادای سخن است از نظر نوا و آهنگ، تفاوت تأثیر مایه ها و پرده های گوناگون موسیقی را مطرح می کند و می گوید: بی تردید در حالات مختلف از خوشحالی و خشم صدای انسان فرق می کند و همین طور به هنگام شنیدن صداهای گوناگون حالات انسان فرق می کند و چون چنین است باید حال مرید را از نظر درجه و مقامی که دارد در نظر گرفت.(5)
همه ی آنچه که در باب ویژگی های مفید واقع شدن سخن مطرح شد بیان این نکته مهم و رمز آلود در جریان تربیت و انتقال پیام های تربیتی است که بر اساس اصل زیبا شناسی و با توجه به نیاز زیبایی دوستی در گیرنده ی پیام، باید شیوه ها و روش های تبلیغی و پیام رسانی خود را با این هنر لطیف همراه سازیم تا بتوانیم نفوذ کلام و گیرایی و بلاغت آن را فزونی بخشیم.(6)
امروزه در مدارس ما به ویژه برای جذب نوجوانان بیش از پیش
به این هنر خلاق نیازمندیم. و چه زیبا فرانچسکوی قدیس گفته است: نزد ما گفتار چیزی فراتر از دنیاست، فراتر از آسمان و خورشید. گفتار چون آیت کوچکی از خدا در میان دندان های ماست. تنها با احتیاط آن را بیرون می رانیم و تنها برای موقعیت های بزرگ (آنگاه که تأثیری بزرگ بر جای گذارد(. زیرا آنچه نتواند بر شیار لبان برقصد، ژرفای جان را می سوزاند.
1) مقالات فیه ما فیه، مولانا جلال الدین محمد بلخی، ویرایش متن جعفر مدرس صادقی، نشر مرکز، سال 1371، ص 187.
2) ر. ک. «اندر ضرورت تربیت خاموش«، عبدالعظیم کریمی، ماهنامه تربیت، شماره نهم، سال نهم.
3) کلیات سعدی، محمد علی فروغی، انتشارات سروش، ص 175.
4) بزرگان عرفان گفته اند: من لا ینفعک لحظه لا ینفعک لفظه، آنکه دیدارش در تو اثر نکند، گفتارش اثر نخواهد کرد (عوارف المعارف، ص 120(.
5) ر. ک. فلسفه عرفان، دکتر سید یثربی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، سال 1370.
6) به نقل از کتاب رفیق اعلی، روزنه ای به زندگی فرانچسکوی قدیس، کریستیان بوبن، ترجمه ی پیروز سیار، انتشارات طرح نو، سال 1375، صفحه ی 94.