میزان تعلق کودک و نوجوان به ارزش های دینی ارتباط مستقیمی با تعلق والدین نسبت به ارزش های دینی دارد؛ این تعلق باید به دور از تظاهر و ریا باشد.
پرورش حس زیبایی دوستی، نوعی دوستی، حقیقت جویی و خیر خواهی رابطه مستقیمی با حس دینی و گرایش کودک به انجام تکالیف دینی دارد. والدین نیک اندیش بخوبی می دانند که قبل از هر چیز باید کودکان را در چنین فضای مقدس و معنا دهنده ای رشد دهند تا رفتار دینی از کودکان نه اجبار و تحمیل بلکه از روی میل و اختیار سر بزند.
برای آن که توصیه های اخلاقی و دینی والدین در فرزند مؤثر واقع شود باید بین آنچه که قصد می شود با آنچه که در عمل از خود نشان می دهند یگانگی و یکپارچگی حاکم
باشد. درواقع، دانش و منش، گفتار و کردار، نیت و نتیجه در پیوند با یکدیگر وحدت داشته باشند در آن صورت است که مرزی میان نصیحت و عمل باقی نمی ماند؛ آنچه عمل می شود همان نصیحت است و هرچه در قالب پند و اندرز گفته می شود همان کردار است. در چنین خانواده هایی تکالیف دینی به سهولت و بدور از اجبار و فشار از جانب فرزندان انجام می گیرد.
والدین باید بدانند که تربیت دینی حاصل تدریجی و طبیعی شکوفایی فطرت در محیطی سالم، متعادل، زیبا، جذاب و معنوی است و اگر این تعامل به موقع و به تناسب مراحل تحول روانی و قابلیت های شناختی و عاطفی کودک صورت نگیرد و یا تسریع و یا تأخیری در شکوفایی آن رخ دهد بنیادهای حس دینی از همان ابتدا فرو می ریزد.
انتظارات ارزشی و اخلاقی از کودکان باید همانند سایر انتظارات بر اساس توانایی آنها صورت گیرد. فاصله و گسست بیش از حد بین توقعات والدین و توانایی ها و آمادگی های فرزندان منجر به دور شدن از هدف های تربیت دینی می شود.
والدین باید بدانند که معصومیت ذاتی و نهادی کودکان بهترین سرمایه و مطمئن ترین عامل تربیت دینی محسوب می شود و فقط کافی است که عواملی که موجب غفلت و تیرگی این درون مایه الهی می شود بر طرف کنند.
والدین باید بدانند که طرح درست و به موقع مفاهیم مذهبی و فرصت دادن به کودک برای درک آن بیش از انتقال مستقیم اطلاعات مذهبی موجب پرورش حس دینی فرزند آنها می شود.
والدین باید «تجارب تربیتی» را به جای اندرزهای کتابی و لفظی در معرض دید و مشاهده طبیعی کودک قرار دهند تا او فرصت تجربه ی واقعیت را در زندگی خود بیابد.
در تربیت دینی باید پرورش حس مذهبی و تفکر دینی، مقدم بر اطلاعات و دانش دینی باشد. زیرا تربیت دینی یعنی زیستن طبق باورهای قلبی دینی و نه صرفاً دانستن و حفظ کردن اطلاعات ذهنی دینی!
در هنگام طرح مسائل دینی با نوجوانان باید از بروز تعصبات شخصی جلوگیری کرد والدین در گفت وگوی متقابل باید وقار و آرامش خود را حفظ نمایند. قطعاً در یک فضای آرام و متعادل و به دور از مقاومت و تعصّب پیام ها نافذتر و دل نشین تر است.
تجارب مثبت و رفتارهای درستی که در موقعیت های طبیعی و واقعی از والدین سر می زند، بهترین منبع مهم تربیتی است که باید در معرض دید کودک قرار گیرد. والدین باید در شکار فرصت ها و تجربه ها برای پرورش حس دینی فرزندان خود هنر خلاقانه ای داشته باشند.
والدین در برخورد با نوجوانان باید هدف کوشش خود را در انتقال مفاهیم دینی و رفتار های اخلاقی، گروه همسالان قرار دهند، زیرا یکی ار منابع مهم تغییر رفتار، گروه همسالان و دوستان صمیمی نوجوان است.
بسیاری از امور را گیرنده های درونی حس می کنند که به هیچ وجه از طریق حواس بیرونی قابل دریافت نیست، از جمله بسیاری ار علائم و نشانه ها را گوش درونی می یابد که هرگز شنیدنی نیستند.
والدین باید به فرزندان خود جرأت اظهار نظر بدهند، حتی اگر فرزندان به مخالفت با نظر آنها برانگیخته شوند. در این اظهار نظرهاست که اعتماد و درک متقابل برای تسهیل امر تربیت و رفع سوء تفاهم های احتمالی مهیا می شود.
هنگامی که کودکان در باره خدا، مرگ، معاد و دیگر مفاهیم دینی پرسشی را مطرح می کنند باید با توجه به یافته های روان شناسی تحولی که جایگاه هر یک از این مفاهیم را در دوره های مختلف رشد بررسی کرده است، پاسخ مناسب داده شود تا از هرگونه کج فهمی و بد فهمی جلوگیری شود.
والدین باید از طریق تجربه ها و وقایع طبیعی زندگی روزمره به فرزندان خود نشان دهند که همان گونه که زندگی و سلامتی شیرین و خوشایند است، لحظاتی و مراحلی در زندگی وجود دارد که با مرگ و بیماری همراه است و این
لحظات تلخ و ناخوشایند بخش جدایی ناپذیر زندگی آدمی است.
آن چه می تواند رفتار دینی و حالات معنوی فرد را قوام بخشد در درجه نخست «خلق و سیرت» تربیت کننده است. در این جاست که والدین قبل از آن که در پی تعلیم اصول و مفاهیم دینی به کودک باشند، باید در اعتقاد و ایمان خود به آن چه آموزش می دهند پای بند باشند.
رفتار مذهبی کودک، نه به نصیحت کلامی والدین، بلکه به میزان علاقه و ایمان والدین به دین و نیز به درک و فهم درونی آنان نسبت به احکام دینی وابسته است.
اگر می خواهید فرزندانتان را دین دار و دین باور تربیت کنید، باید از ناحیه میل و رغبت آن ها وارد شوید تا «ایمان قلبی» جایگزین «اقرار ظاهری» شود.
آدمی زمانی به سر حد کمال می رسد که حکومت و تسلط کامل بر خویش داشته باشد. یگانه مقصد و منظور تربیت اخلاقی و دینی آن است که انسان، مالک و مختار نفس خویش گردد و به جای آن که اسیر و تابع هواهای نفسانی خود باشد و هر میل و هوسی او را به طرفی بکشاند، همیشه زمام امیال خود را در کف خویش داشته باشد، بنابراین باید به کودکان خود یاد بدهیم که چگونه آزادگی خود را در اسیر کردن هواهای نفسانی بجویند و رهایی خود را در بازگشایی موانع و محدودیت های رشد بیابند و به این دلیل عده ای تربیت را «فتح مداوم» قید و بند های نفسانی تعریف کرده اند و معتقدند آدمی هنگامی تربیت می شود که از این محدودیت های حیوانی آزاد شود.
فضیلت پاکدامنی و تقوی تنها در پرهیز از گناه و هوس های شیطانی نیست، بلکه بی میلی و بیزاری جستن از آن نیز هست. تا چه اندازه فرزندان ما این گونه فضایل را به دست آورده اند؟ آنها تنها با روی آوردن به کارها و افکار متعالی و نیکو، به چنین تحولی دست خواهند یافت. بنابراین، به جای سرکوب و دور کردن فیزیکی کودکان از کارهای ناپسند، باید نگرش و گرایش درونی آنها را نسبت به این گونه رفتار ها تغییر داد.
وقتی به کودکان خود یاد می دهیم که به جای دیدن عیب دیگران، خوبی ها و نقاط قوت آن ها را مد نظر قرار دهند، در حقیقت احساسات عالی آنان را تقویت کرده ایم و پرورش داده ایم. این نوع نگرش به افراد، باعث می شود تا نسبت به خود نیز نگرش مثبت داشته باشند. خوشبختی در آن است که جنبه خوب افراد و اشیا را ببینیم، زیرا در تمام افراد و اشیا و پدیده های هستی، خوبی و بدی چون خورشید و سایه وجود دارد. باید هنر خوب دیدن و خوب انتخاب کردن را که یکی از جلوه های تربیت دینی است به کودکان آموزش دهیم.
احساس کودکان دینی تر از احساس بزرگسالان است؛ لذا هنر ما باید در جهت تقویت و پرورش این احساس باشد. حال آن که پاره ای از والدین به نام تربیت دینی، آن ها را نسبت به ارزش های بی زار می کنند.
آموزش جلوه های زیبای دین و احکام روشنایی بخش آن به کودکان، باید به گونه ای باشد که موجب حرکت زایی، انرژی زایی و سازندگی شود زیرا دین برای تحرک و پویایی و جوشش درون است.