بازدید کنندگان از موزه، خاطرات دیداری خود از اشیا و زیرنویس های موزه را به صورت مجموعه های منظم ذهنی درحافظه ی خود فهرست بندی نمی کنند؛ ولی رویدادها و مشاهدات خود را در مقوله های ذهنی که هر یک دارای اهمیت و ویژگی خاص خود هستند، قرار می دهند. این دسته بندی با توجه به رویدادهایی که قبل و بعد از بازدید موزه در زندگی آن ها پیش می آید، تعیین می شود. درباره ی وجه تمایز یادگیری و تجربه باید گفت: تجربه هایی که به صورت فوق با یکدیگر ترکیب می شوند، یاد گرفته نشده اند؛ بلکه آن هایی یاد گرفته شده اند که شخص می تواند آن ها را بازگو کند. در واقع خاطراتی که در مصاحبه های انجام شده به آن ها اشاره شد، آن هایی نیستند که افراد به خاطر
دارند؛ بلکه آن هایی هستند که افراد با تجربه ی بازدید از موزه فرا گرفته اند. اگر تعریف فوق را برای یادگیری ارائه کنیم، آن گاه باید نقش مهم راهنمایی را نیز در نظر داشته باشیم. افرادی که با آن ها مصاحبه شد، شاید بیش از آن چه که در مصاحبه ها بیان کردند، دیده باشند یا حتی موضوعاتی را به خاطر داشته باشند. ممکن بود با ارائه ی راهنمایی های مناسب آن ها می توانستند خاطرات بیشتری را درباره ی نمایشگاه های موزه به یاد آورند. در مطالعات «ات آل«، «ولینز» و همکاران راهنمایی های مکرری صورت گرفته تا به یادآوری بیشتر کودکان کمک شود. درهیچ یک از موضوعات مورد مطالعه، از افراد خواسته نشد آن چه را که از تجربه ی بازدید از موزه «یاد گرفته اند«، یا حتی آن چه را که از مفاهیم ارائه شده درک کرده اند، به خاطر آورند. از آن ها خواسته شد تا فقط تجربه ی بازدید از موزه را به یاد آورند؛ بنابراین آن چه را که دریافت شد، پاسخ های آزاد و غیر کنترل شده به تمامی رویدادها، اشیا و روابطی بود که در ذهن آن ها راجع به موزه وجود داشت. در واقع شاید آن ها خیلی چیزهای دیگر هم فرا گرفته بودند؛ ولی آن ها را با (مجموعه) بازدید از موزه در یک مجموعه ی واحد قرار نمی دادند.