»عیسی آرزو می کرد که دنیا را ببیند و بشناسد. روزی در راه پیر زالی را دید که مویش سپید و پشتش خم و دندان هایش ریخته بود، چشمانش آبی و رویش سیاه بود و پلیدی از سر و رویش می بارید. جامه ای رنگارنگ به تن داشت و یک دستش نگارین و دست دیگرش خونین بود. عیسی از او پرسید که کیست؟ پاسخ داد که او همان دنیاست که او آرزوی دیدنش را داشت. عیسی گفت: این پرده و نقاب بر روی تو از بهر چیست. گفت: برای آن است که کس مرا نشانسد، زیرا اگر مردم روی زشت مرا ببینند از من دوری گزینند.
عیسی گفت این دستت چرا خون آلوده است؟ پاسخ داد: بس که شوهرانش را کشته دستش خونین است. عیسی پرسید چرا آن دست دیگرش نگارین است؟ در پاسخ گفت: برای فریب دادن شوهران است. عیسی گفت: بر این همه کشته هیچ رحم نکردی؟ پاسخ داد: نمی داند رحم و شفقت چیست و تنها با
خونریزی آشناست. پس از این گفتگو عیسی از آن موجود وحشتناک دور شد و از او پرهیز کرد«(1)
اما بعد. . . یکی از خطاهای فاحش در تعلیم و تربیت، جابجایی بین «نگرش» و «نظر» است و تصور می شود چنانچه اطلاعات افراد نسبت به یک پدیده ای منفی باشد، اعتقاد و باور آنها نیز منفی است. حال آنکه همیشه و لزوماً این گونه نیست. برای مثال همه افراد بر ضرر و زیان سیگار بر سلامتی خود آگاهند و هر روزه ده ها خبر علمی در مورد زیان های سیگار از طریق رسانه ها تبلیغ می شود. اما سئوال این است که چرا این همه تبلیغ در ارائه اطلاعات منفی در مورد ضررهای سیگار منجر به نفرت، انزجار، اجتناب و رفتار بیزاری جویانه از کشیدن سیگار نمی شود؟ یا اغلب افراد می دانند که عواقب فاجعه آمیز اعتیاد به مواد مخدر چیست، اما چرا گرایش به این پدیده شوم همچنان رو به افزایش است؟ و یا همه می دانند که آخرت گرایی بهتر از دنیا گرایی است و آنچه مایه رستگاری آدمی است گرایش به اعمال اخروی است. پس چرا علیرغم اینگونه دانش و اطلاعات آشکار، باز دنیا گرایی، دنیا دوستی و دنیا پرستی در میان افراد رواج دارد!
علت چیست؟ به نظر می رسد پاسخ این سئوال در حکایت فوق به خوبی روشن شده باشد. در ماجرایی که از حضرت عیسی علیه السلام نقل گردید روش ایجاد منفی نسبت به دنیا و ارزش های دنیوی به شیوه ای نافذ و تکان دهنده بیان گردیده است و به گونه ای تمام مؤلفه های نگرش
آدمی یعنی جنبه های شناختی، عاطفی و رفتاری را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین یکی از وظایف و یا بهتر بگوییم یکی از رسالت های مهم اولیاء و مربیان در ایجاد نگرش منفی نسبت به رفتارهای نامطلوب هنر بهره گیری از تمثیل های قابل فهم و مصداق های عینی و محسوس است تا مخاطب ها با تمامی وجود از نظر عاطفی و نگرشی- و نه صرفاً شناختی و ذهنی- نسبت به پدیده های مورد نظر تغییر نگرش دهند. در چنین شرایطی است که تغییر نگرش جایگزین تبلیغ ظاهر، کلامی می گردد.
کیفیت ترسیم ویژگی های مفاهیم و عناصری که در صدد آموزش آن هستیم و نحوه ی انعکاس آثار مثبت و منفی آن می تواند نگرش مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. درآمیزی عناصر تصویری و نمادین با عناصر گفتاری در قالب نمایش عینی مفاهیم ترکیبی از رنگ و صوت و معنا ایجاد می کند که زیرسازهای فکری و رفتاری مخاطب را دگرگون می سازد. به همین منظور در حکایت ذکر شده، این ترکیب هنری بخوبی بکار رفته است.
1) الهی نامه، شیخ عطار، ص 388 و 281، قوت القلوب / 1 / 144.