آیا هیچ گاه بر روى ساعت شماطهاى، آینهى حمام یا در جلویى خانه یادداشتى براى خودتان چسباندهاید؟ آیا شما هم مانند بقیهى ما، متوجه شدهاید به بودن آن یادداشت عادت مىکنید، به طورى که دیگر آن را نمىبینید؟ به همین دلیل است که اخطار روى در یخچالها «باز کردن این در ممکن است براى شما خطرناک باشد.» مفید واقع نمىشود؛ چون ما دیگر به آن توجه نمىکنیم.
به همین ترتیب، ما بعضى وقتها دیدن کودکانمان را نیز فراموش مىکنیم. ما آن چنان در دام هزاران هزار کار زندگى گرفتار مىشویم که از یاد مىبریم به کودکان خود توجه کنیم. ما آنان رابه مدرسه مىبریم، براىشان غذا درست مىکنیم، کارهاى آنان را سرپرستى مىکنیم؛ اما براى نشستن و حرف زدن با ایشان وقت در نظر نمىگیریم.
واژه شناخت به معناى «دوباره آشنا شدن» است – از نو دریافتن. بچهها رشد و به سرعت تغییر مىکنند. به نظر مىرسد که نوزاد، تنها در مدت چند روز، مىتواند به کودکى نوپا و کودکى خردسال به نوجوان بدل
شود. فرزندان ما درست جلوى چشم ما رشد مىکنند و ما گاهى آن چنان گرفتاریم که در بعضى از مراحل فرصت مشاهده را از دست مىدهیم. ما باید مرتب تلاش کنیم آنان را دوباره ببینیم و دوباره بشناسیم.
شناختن کودکان دشوار نیست، تنها به صرف وقت و توجه نیاز دارد. توجه ما به خودى خود آنان را حمایت مىکند، آرامش مىبخشد، انرژى مىدهد و موجب رشدشان مىشود.
الیسا، چهارساله، در روزى پاییزى، هنگام قدم زدن در پارک، آستین مادر را مىکشد و مىگوید: «مىتونیم بریم اون طرف؟ من مىخوام چند تا از اون برگهاى بزرگ بکنم.«
مادر پاسخ مىدهد: «ولى عزیزم، چمنها خیسه و تو هم تا حالا یک عالمه برگ چیدى!«
الیسا اصرار مىورزد و مىگوید: «ولى من از اون برگها ندارم و اونها رو براى مجموعهى برگهام لازم دارم.«
مادر با تعجب به دخترش نگاه مىکند. او متوجه شده بود که الیسا برگ مىچیند؛ ولى دربارهى آن اصلا فکر نکرده بود. او به هیچ وجه نمىدانست که الیسا مجموعهاى از برگها درست کرده است. او حتى تصورش را هم نمىکرد که الیسا معنى مجموعه را بداند. مادر مىفهمد که درست کردن یک مجموعه و گردآورى برگ بدون کمک مادر، نشان از شکوفایى حس استقلال طلبى فرزندش دارد. او مىایستد و دستهى برگها
را در دست الیسا تحسین مىکند و وقتى او در میان علفها به سوى یک درخت بلوط پیر مىدود، به او مىنگرد. در راه خانه، مادر و فرزند دربارهى اسم انواع گوناگون درختها و اینکه چطور هر برگى رنگ و شکل ویژهى خود را دارد، حرف مىزنند.
اگر ما براى دیدن واقعى فرزندانمان وقت صرف کنیم – به آنچه مىگویند گوش دهیم، به کارهایى که انجام مىدهند نگاه کنیم و بفهمیم چه احساسى دارند – براى ما بسیار آسانتر خواهد بود هنگامى که براى رسیدن به هدفى تلاش مىکنند، آنان را تحسین کنیم. این آگاهى به ما کمک خواهد کرد تصمیم بگیریم چه وقت اجازه دهیم مستقل کار کنند و چه وقت دست خود را براى کمک به آنان دراز کنیم.