ریشهى واژهى تشویق، «دل دادن» است. وقتى ما از صمیم قلب کودکانمان را تشویق مىکنیم، به آنان شهامت مىبخشیم. این وظیفهى ما است که آنان را، وقتى در حال بهبود بخشیدن به مهارتها و اعتماد به نفسى هستند که به آن نیاز دارند تا روى پاى خود بایستند، کمک و پشتیبانى کنیم. این موضوع که چه زمانى قدم به جلو بگذاریم و چه وقت در کنارى بایستیم، کى تشویق کنیم و چه زمان به انتقادى سازنده دست بزنیم، موضوعى بسیار حساس و دانستن آن هنر است نه علم.
کودکان ما به پشتیبانى ما نیاز دارند؛ اما آنان همچنین به ارزیابى صادقانهى پیشرفتشان در حین کار براى بهبود و پالودن مهارتهاى بسیارشان نیازمندند. آنان، براى حرکت کردن و ادامه دادن این راه و نیز وقتى که دچار عقب ماندگى مىشوند، نیازمند حمایت ما هستند. آنان به ما احتیاج دارند تا براى از میان برداشتن محدودیتها و وسعت بخشیدن به افق دیدشان مورد تشویق قرار گیرند و وادارشان سازیم بهتر از آنچه مىپنداشتند مىتوانند، عمل کنند. در این زمان آنان باید بدانند حتى اگر
دچار شکست شوند، باز هم ما در کنارشان هستیم.
براى به انجام رساندن همهى اینها، ما باید به نیازها، استعدادها و تمایلات ویژهى هر کودک توجه دقیق داشته باشیم. تشخیص تفاوتهاى فردى کودکان – این کودک با ناامیدى یا آشفتگىها چگونه برخورد مىکند، آن یکى چقدر خوب قادر به دنبال کردن کار در یک برنامه است. کدام کودک بیشتر به کمک و راهنمایى نیاز دارد و کدام یک به طور مستقل بهتر کار مىکند – کلیدى است براى تشخیص درست چگونگى راهنمایى واقعى و مؤثر براى اینکه در راه رسیدن به هدفهایشان به خوبى تلاش کنند.