جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انضباط: توازنی ظریف

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اغلب والدین برای تعلیم نظم و ترتیب به بچه ها رفتار آنان را در بوته ی انتقاد و عیبجویی و خرده گیری قرار می دهند. اگر بچه از فردی که او را مهم می داند همواره انتقاد بشنود، ممکن است اعتمادش را به توانایی ها، انگیزش ها و داوری هایش از دست بدهد و نهایتا از خودش خرده گیری کند و نفی شخصیت بسیار مخرب است. از سوی دیگر بچه ای که هرگز مورد انتقاد قرار نمی گیرد نه تنها کنترل لازم را برای شکل گیری اعتماد به نفسش از دست می دهد بلکه حس می کند که والدینش به کارهایش بی توجهند. به طور کلی مراقبت، انتقاد، نظم و اعتماد به نفس چون حلقه های یک زنجیر به هم مرتبط و متصل اند. ایجاد تعادل بین مراقبت و کنترل امری دشوار است. موفقیت ما برای نظم بخشیدن به رفتار بچه به شیوه هایی که از آن استفاده می کنیم بستگی دارد همچنین این که آیا بچه انتقاد ما را تجربه ای مثبت تلقی

کرده و به آنچه می تواند باشد ایمان دارد و یا از شخصیت خویش منزجر است در این زمینه مؤثر و تعیین کننده است. شیوه و دفعاتی که می کوشیم فرزندمان را منضبط کنیم، به طرز تلقی مان از بچه و شخصیتی که مایلیم به دست آورد بستگی دارد. اگر تصور کنیم که بچه ها وحشی و شیطان اند، کنترل و محدودیت خود را تشدید می کنیم و بر نفوذ و اقتدار خویش می افزاییم. اگر تصور کنیم که می توانند هر موقعیتی را به خوبی ارزیابی کنند و به طور طبیعی به انجام کارهای خوب گرایش دارند، ترغیب شان می کنیم که خودشان تصمیم بگیرند. اگر به این باور برسیم که ذهن خام شان فاقد قوه ی استدلال است به جای توضیح درباره ی هر چیز به امر و نهی متوسل می شویم. اگر فکر کنیم به طور طبیعی تابع عقل و خرد هستند، می کوشیم به طور ملایم و منطقی آنان را متقاعد کنیم. اما مشکل اینجاست که بچه ها تمام این خصوصیات را شامل هستند: وحشی و شیطان، خوب و منطقی، تابع غرایز و تمایلات آنی و غیر قابل نفوذ نسبت به مباحث منطقی. اغلب والدین ناتوان از شناخت مناسب ترین شیوه نظم بخشیدن به بچه، از روش های متفاوت و متنوع پیروی می کنند و در این زمینه با ابهامات زیادی روبه رو می شوند. از مجموع پرسش های والدین چنین استنباط می شود که آنان هنگام تحت انضباط درآوردن فرزندشان می کوشند توازنی ظریف بین کنترل او و اعتماد به او به دست آورند. حال این پرسش مطرح می شود که چگونه می توان بچه ها را بدون آسیب رساندن به اعتماد به نفس شان تأدیب و منضبط کرد؟ چگونه از بچه انتقاد کنیم و

تحت کنترلش داشته باشیم تا به توجه و دلسوزی ما پی ببرد و به اهمیت انضباط نیز واقف شود.

اغلب والدین هنگام گفتگو درباره ی نظم بخشیدن به بچه ها با پرسش های زیر رو به رو می شوند:

– چگونه می توانم بدون اینکه به فرزندم القاء کنم نمی تواند درباره ی خودش فکر کند راهنمایش اش کنم؟

دانیل پدر آندرو، یازده ساله، می گوید: «حاضرم ساعتها وقتم را به راهنمایی او اختصاص دهم اما تنها وقتی می توانم نکته ای به او بیاموزم که او به درستی آن ایمان بیاورد.»

دانیل به این حقیقت واقف است که نظم بخشیدن به معنای تحمیل یک سری اصول و قواعد رفتاری نیست، بلکه شیوه ای از آموزش بچه هاست تا بعضی اصول را باور و از آن پیروی کنند.

– چه کنم تا بدون این که به شخصیت فرزندم لطمه بزنم، او را به خاطر کارهایش شرمنده کنم؟

مریلین مادر بن، هشت ساله، می گوید: «دیگر عقلم به جایی نمی رسد، فقط می خواهم که او درک کند بعضی رفتارهایش مایه ی شرمساری است. واقعا کارهایی که انجام می دهد از شخصیت واقعی او خیلی پایین تر است. مریلین می خواهد به فرزندش بیاموزد که طبیعت و جوهره ی او از رفتارش بهتر است.

– چگونه می توانم ضمن اطمینان بخشیدن به فرزندم در مورد قضاوتهایش، قدرت و اقتدارم را بر او حفظ کنم؟

هلن، مادر سو، ده ساله، می گوید: «وقتی او بی توجه به سخنان

من، به رفتار وحشیانه اش ادامه می دهد، دیوانه می شوم و از کوره درمی روم. به سختی می توانم وادارش کنم که حرمت مرا نگه دارد. شاید ظاهرا به او احترام نمی گذارم در حالیکه واقعا برای شخصیتی که در وجودش در حال شکل گیری است احترام قایلم.» هلن به این واقعیت واقف است که هدف از آموزش نظم و ترتیب، ترغیب بچه ها به پذیرفتن مسؤلیت خویش است و نه اثبات مسؤلیت و اقتدار والدین.

– چگونه می توانم ضمن اطمینان بخشیدن به فرزندم که فردی ارزشمند و تواناست، به او نشان دهم که بی فکر و بی دقت است؟

آلن درباره ی پسر چهارده ساله اش می گوید: «بعضی اوقات می خواهم از دستش تمام موهای سرم را بکنم. از صبح تا شب با او بحث و گفتگو می کنم. چگونه می توانم وادارش کنم که بهترین بخش وجودش را ببیند.»

آلن به خوبی درک کرده است که هدف از نظم و ترتیب بسط و توسعه ی جنبه های خوب شخصیت بچه است و نه وادار کردن او به تمرکز بر روی خطاهایش.

پرسش های فوق نشان می دهد که گر چه والدین به روشنی هدف نظم و ترتیب را درک کرده اند، اما توازن نظم و ترتیب برایشان دشوار است. ظاهرا توجه به اهداف مان در مورد بچه ها بهترین نقطه برای شروع ایجاد توازن است.