جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اندر ستایش جهل!

زمان مطالعه: 3 دقیقه

زین خرد جاهل همی باید شدن

دست بر دیوانگی باید زدن

(شیخ عطار)

از ملای رومی نقل است که: «علم اگر به کلی در آدمی بودی و «جهل» نبودی آدمی بسوختی و نماندی. پس «جهل» مطلوب آمد! از این رو که بقای وجود به وی است.«

و اما بعد. . . آنچه آمد بیانی موجز در توصیف قدرت جهل است که خود منبع انگیزش برای کشف دانش و تولید «علم» است. تا زمانی که به عمق مجهولات خود آگاهی نیابیم، هیچ دانشی بر ما معلوم نمی شود و مگر جز این است که در تعریف فکر (عمل ذهن) گفته اند: «الفکر ترتیب امور معلومه للتادی الی مجهول«.(1)

یعنی «فکر [عبارت از] مرتب ساختن امور معلوم است برای دست یافتن به مجهول» و مگر نه این است که کار دانشمند تبدیل کردن موقعیت های معلوم (مشاهده افتادن سیب از درخت و نزد نیوتون) به موقعیت های مجهول (چرا سیب افتاد؟) است. پس عظمت دانش هرکس به میزان مجهولاتی است که طرح می کند و نه معلوماتی که حفظ می کند!!(2)

و هرکس که علم بر مجهولاتش بیش، معرفت او بیشتر است! اگر این تعریف از جهل و دانش را بپذیریم باید تعلیم و تربیت «سئوال مدار» جایگزین تعلیم و تربیت «پاسخ مدار» کنیم.

هنر معلم در نظام تعلیم و تربیت فعال و خلاق فراهم کردن شرایطی است تا دانش آموز به دایره مجهولاتش افزوده شود و اگر این چنین شد، سائق کنجکاوی و میل به دانستن و نیاز به یادگیری فزونی می یابد. به عکس، اگر وظیفه معلم در ارائه معلومات و دادن پاسخ ها محدود گردد چیزی جز خاموشی کنجکاوی، بیزاری از دانستن و کور شدن اشتهای ذهن فراگیرحاصل نمی شود. پس رسالت معلم در این رویکرد، «ایجاد نیاز» است نه پاسخ به نیاز، «تحریک کنجکاوی» است و نه «ارضاء کنجکاوی«، تشنه کردن ذهن است و نه سیراب کردن، ارائه مجهول است و نه معلوم!

و چه شگفت انگیز است معنی این اشعار که:

کرد فضل عشق انسان را فضول

زین فزون جویی ظلوم است و جهول

»جهل» او مر علم ها را شد استاد

ظلم او مر عدل ها را شد رشاد(3)

به تعبیر مولوی در اشعار فوق: استاد علم آدمی و زیر بنای دانش او، جهل اوست. «جهل او مر علم ها را شد استاد«! پس سرچشمه پاسخ ها در زایش سؤال هاست. و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود که: «حسن السئوال نصف العلم» و در جای دیگر فرمود: «لا ادری ثلث العلم«(4) یعنی سؤال نیک خود نیمی از دانش است! و «نمی دانم» یک سوم دانش است! و همین مجهولات و سئوالات سرمایه هزاران علم و فضل و دانش در انسان است.

پس بجاست که مخروط «تعلیم و تربیت» را جابجا کنیم و روش های آموزش را وارونه کنیم و در این جابجایی و وارونگی، «دانش آموز» را به «مجهول آموز» و «دانشجو» را به «مجهول جو«(5) و «دانشمند» را به «مجهول مند» تبدیل کنیم. تا از رهگذر این تحول بنیادی «روش آموزی«، جایگزین «دانش آموزی» گردد و «چگونه آموزی» جای خود را به «چقدر آموزی» بدهد و توسعه ظرفیت ذهن، تراکم مظروف ذهن را تحت الشعاع قرار دهد. آنگاه خواهیم دید که فرایند چنین آموزش و پرورشی، منجر به تربیت نسلی خلاق، مولد، سرزنده و هوشمند خواهد شد که تمدن ها و فرهنگ های با شکوه و جاودانه ای را خلق خواهد کرد.


1) منطق صوری، جلد 1و 2، دکتر محمد خوانساری، انتشارات آگاه، سال 1366، ص 16.

2) به تعبیر «استیس» در کتاب عرفان و فلسفه؛ آگاهی محض، نوعی آگاهی است که خالی از هر متعلق خاص و عاری از هر محتوی است. خلاء مطلق در ملاء مطلق.

3) مثنوی معنوی به نقل از کتاب گزیده فیه ما فیه، تلخیص دکتر حسین الهی قمشه ای، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ص 115.

4) بحارا الانوار، جلد 1 / 224، به نقل از کنزالفواید از کتاب منیة المرید، ص 114.

5) اهل منطق فکر را چنین تعریف کرده اند: اجزاء عملیه عقاید فی المعلومات الحاضره لاجل الوصول الی المطلوب و المطلوب هو العلم بالمجهول الغائب (المنطق، مطبعد النعمان، ص 23-24(، فکر عبارت است از اجزای عملیات عقلی در معلومات موجود برای رسیدن به مطلوب و مطلوب هم همان علم به مجهول غایب است.