»قال الصادق علیهالسلام: اکثر الخیر فى النساء»
»وسائل الشیعه، ج 14، ص 11«
اقوام و مللى که بر اثر کبر و نخوت از تعالیم حق، که به وسیلهى کتب آسمانى، و زبان پاک انبیاء تبلیغ مىشد جدا مىزیستند، در تمام امور جهان و انسان دچار انحراف فکرى شدند، و نسبت به هستى و مخلوقات آن بطور اغلب، در قضاوت خود به تاریکى ره سپردند، و مسائلى دور از حقیقت، و مطالبى خلاف واقعیت گفتند، و بر اساس همان برداشتهاى غلط و قضاوتهاى ظالمانه زندگى کردند، و از این طریق ظلم سنگینى بر خود و دیگران روا داشتند، و صفحات تاریخ حیات را به زشتى و پلیدى نقاشى کردند.
از جمله قضاوتهاى آنان نسبت به زن بود، که قضاوتى دور از حقیقت، و امرى خلاف اخلاق و انسانیت، و برنامهاى ضد حق و واقعیت بود.
من در مطالعاتم در کتبى که در این زمینه نوشته شده چه کتب غربى و چه کتابهاى تألیف شده در شرق به این نتیجه رسیدم، که اقوام و ملل جداى از حق و بریده از وحى، و فرو رفته در هواى نفس و غرق افکار غلط چه در غرب و چه در شرق، نسبت به زن ده گونه قضاوت ظالمانه و دور از منطق عقل و زبان انسانیت
داشتند.
1 – موجودى است صد در صد ضعیف و ناتوان: بر این اساس باید نسبت به مرد در تمام جهات، بىچون و چرا تابع و فرمانبردار و محکوم باشد، و حق مداخله در هیچ کارى را حتى در چهارچوب خانه شخصى ندارد.
2 – موجودى است داراى روح شیطانى: بر این ملاک یا صد در صد خارج از حدود انسانیت است، یا اگر بهائى به او داده شود چیزى بین انسان و حیوان است، روى این حساب فاقد ارزش مىباشد، و قابل احترام نیست، و براى وى هیچ گونه شخصیتى نمىتوان تصور کرد.
3 – براى او مالکیت و اختیار دارى نسبت به اشیاء و عناصرى که قابل ملکیت است وجود ندارد، اگر مرد صلاح بداند مىتواند مالک شود، آن هم نه هر چه را بخواهد.
4 – از جانب ارث گذارندگان هیچ گونه ارثى نمىبرد، بلکه خود او از عناصر ارث است که پس از مرگ پدر و یا شوهر به دیگران ارث مىرسد!!
5 – عبادت و بندگى و ورود در حوزه معنویت حق او نیست، چون عباداتش فاقد ارزش است، و اجر و مزدى براى عبادت ندارد زیرا از نظر عقلى بسیار ضعیف و موجودى بوالهوس است.
6 – از نظر حقوقى و قضائى لیاقت انتساب به پدر و پسر خود را ندارد، تنها چیزى که رابط بین آنهاست خون است، و فقط مىتوان او را نسبت به پدر و پسرش هم خون خواند، نه فرزند پدر و مادر فرزند!
7 – چون شوهر کرد فرزندان وى نوهى پدر او نیستند، بیگانگى بین پدرزن و فرزندان زن حکومت قطعى دارد، نسبت از جانب اولاد ذکور است.
8 – بین او و مرد مسئله مرگ تفاوت کلى وجود دارد، مرد پس از مردن باقى، و زن پس از پایان عمر فانى است.
9 – در تصرف عنوان شیئیت است، روى این حساب مرد هر گونه تصرفى در مال و ثروتش دارد، همان تصرف را نسبت به زن دارد، مىتواند او را قرض بدهد، به اجاره واگذار کند، ببخشد، بفروشد، اخراج کند، و نهایتا به قتل برساند.
10 – کالاى شهوت است تنها براى لذت برى مرد آفریده شده، و مرد هم در لذت برى و بهره گیرى از او قانونى نمىشناسد، در این قسمت دهم اروپا و آمریکاى جداى از نبوت انبیاء آنچنان نسبت به زن راه افراط پیموده، که حدى براى آن نیست، زن در قسمت عمدهاى از مغرب زمین کالاى سینما، تلویزیون، ویدئو، ماهواره و انواع مجلات براى جلب و جذب مشترى بیشتر، و درآمد مالى سنگینتر براى مؤسسات حیوانى و شهوانى است!!