فرزندان ما در زندگى، به شکل اجتناب ناپذیر، با رفتارهاى غیر منصفانه رویارو مىشوند و یا شاهد آن خواهند بود. در بعضى از این موقعیتها، آنان قربانى خواهند بود – به وسیلهى مربى یا معلمى که تبعیض قایل مىشود، یا بچههاى دیگر که بىرحمانه رفتار مىکنند. بعضى از موقعیتها آنان را وامىدارد براى کسب حقوق شخصى، که مورد ظلم قرار گرفته است، مبارزه کنند. اگر آنان در این زمینه تجربه و تمرین داشته و در خانهى خود، در مبارزه با بىعدالتى، به موفقیت رسیده باشند، احتمال اینکه در رویارویى با مشکلات خارج از خانه بتوانند به نفع خود یا دیگران صداى اعتراض بلند کنند، البته بیشتر است.
مایکل، ده ساله، در راه ورود به مدرسه متوجه مىشود چند تن از همکلاسهایش، پسرى را در گوشهاى از پارکینگ مدرسه دوره کردهاند. وقتى نزدیکتر مىرسد متوجه مىشود بچهها احتمالا به این دلیل که
آن پسر از نژاد متفاوتى است، او را مورد آزار و اذیت قرار مىدهند.
مایکل عصبانى است و نمىداند چه کند. او، بدون تأمل، به گروه پسرها نزدیک مىشود و به پسرى که مورد مزاحمت قرار گرفته است با صداى بلند مىگوید: «بیا تام، دیگه وقت کلاسه!» همهى پسرها برمىگردند و با تعجب به او نگاه مىکنند. تام که راه فرارى یافته است، همراه مایکل به سوى مدرسه به راه مىافتد.
کارى که مایکل انجام داد، به شهامت نیاز داشت. رویارویى یک فرد با یک گروه همیشه به شهامت نیاز دارد. حتى اقدام بى سر و صدایى که مایکل انجام داد، بسیار شجاعانه بود. براى او بسیار آسانتر بود که وانمود کند چیزى ندیده است، یا امیدوار باشد یکى از آموزگاران دخالت کند. پدر و مادر او ممکن است هرگز دربارهى این ماجرا چیزى نشنوند. بسیارى از کودکان تجربههاى بیرون از خانهى خود را براى پدر و مادر بازگو نمىکنند. اگر پدر و مادر مایکل این ماجرا را بشنوند، به طور حتم افتخار مىکنند کودکى پرورش دادهاند که به عدالت اهمیت مىدهد و معتقد است همه حق دارند از عدالت و انصاف برخوردار شوند، کودکى که حاضر است براى کمک به کسى که با مشکلى رو به رو شده است آسایش خود را به خطر اندازد.
گاهى اوقات کودکان در مقیاسهاى بزرگترى با بىعدالتى رو به رو مىشوند که به تنهایى نمىتوانند از عهدهى آن برآیند. استلاى سیزده
ساله شبى همراه پدر و مادر به تماشاى برنامهى مجله خبرى تلویزیون نشسته است. یک بخش از این برنامه دربارهى شرایط زندگى مهاجران میوه چین است و اینکه به دست آوردن پول کافى براى آغاز زندگى جدید براى آنان تا چه اندازه مشکل است.
استلا از آنچه فهمید بسیار ناراحت شد. او، رو به پدر و مادرش، گفت: «این منصفانه نیست. اونها چطور مىتونن این جورى زندگى کنن؟ کشاورزها باید جاى بهترى براى زندگى اونها بسازن و پول بیشترى بهشون بدن. من براى یک ساعت پرستارى از بچههاى خانم سیمسون بیشتر از اینها مىگیرم!«
پدر و مادر او در دادن پاسخ تردید داشتند. پس از یک دقیقه سکوت، مادر استلا گفت: «شرایط خیلى بدیه عزیزم و من خوشحالم که تو به اون توجه دارى. یکى از واقعیتهاى غم انگیز زندگى اینه که بىعدالتىهاى زیادى در دنیا وجود داره.«
استلا با اصرار مىگوید: «یعنى هیچ کس نمىتونه براى اونها کارى بکنه!؟ دولت نمىتونه به این کشاورزها بگه با کارگرهاشون منصفانهتر رفتار کنن؟«
»عقیدهى خیلى خوبیه و شاید هم راه حلى قانونى در دست تهیه باشه؛ اما در حال حاضر به نظر تو ما مىتونیم کمکى به اونها بکنیم؟«
»من نمىدونم، اونها خیلى دورن، یعنى کمى پول یا چیزى براشون بفرستیم؟«
پدر در گفت و گو دخالت مىکند و مىگوید: «شاید سازمانى باشه که به اونها کمک کنه. تو مىدونى که سرپناه براى بىخانمانها و غذاى گرم براى افراد گرسنه در اینجا چطور تهیه مىشه؟ یا صلیب سرخ چطور به مردم نیازمند کمک مىکنه؟ شاید براى کمک به کارگرهاى مهاجر هم گروهى وجود داشته باشه. ما مىتونیم به پایگاه اینترنتى این برنامهى تلویزیونى مراجعه کنیم و از اونها اطلاعاتى به دست بیاریم.«
مادر مىگوید: «فکر خوبیه و اگر چنین گروهى براى کمک وجود داشته باشه، استلا آیا تو حاضرى کمى پول به اونها بپردازى؟«
استلا مىپرسد: «منظورت اینه که از پول خودم به اونها بدم؟«
و مادر پاسخ مىگوید: «خب بله، و اگه تو این کار رو بکنى، من هم کمک مىکنم، یا بهتر بگم، دو برابر تو پول مىذارم.«
استلا به فکر فرومىرود.
پدر به آرامى مىگوید: «عزیزم تلاش براى درست کردن شرایط نادرست در دنیا معمولا به فداکارى احتیاج داره.«
استلا پس از کمى درنگ ناشى از بىمیلى، سرانجام مىگوید: «گمان مىکنم بتونم پول توجیبى یک هفته ام را براى اونها بفرستم.«
پدر برمىخیزد و مىگوید: «خب حالا بیا به اینترنت وصل بشیم و ببینیم چى مىتونیم پیدا کنیم.«
مادر دستى بر شانهى استلا مىگذارد و مىگوید: «من به تو افتخار مىکنم.«
استلا، با کمک پدر و مادرش، براى کمک به بهتر ساختن موقعیتى نامنصفانه، شهامت قدم برداشتن را به دست آورد. هر چند قدمى کوتاه بود، او، به جاى احساس ناتوانى در برابر مشکلى اجتماعى، کوشید تفاوتى ایجاد کند.