فراهم آوردن محیط امن براى فرزندانمان کارى بسیار مهم است. ناشناختهها و تازههاى فراوانى که در زندگى کودکان وجود دارد به آنان مىآموزد خانهاى امن، راحت و پیش بینى پذیر، دادن مقدار مناسب اختیار را ایجاب مىکند و به انسان یارى مىرساند. با وجود این، ما هنوز
هم مىتوانیم براى تفریح و برنامههاى خودجوش جایى باقى بگذاریم.
خالهى الن(1) شنبه شبى براى شام به منزل آنان آمده است. در حدود ساعت هشت او به دور و بر خود نگاه مىکند و مىپرسد: «کى مىآد بریم سینما؟«
مادر و پدر بر روى کاناپه لم دادهاند. الن یازده ساله از جا مىپرد و مشتاقانه مىگوید: «من!«
مادر مىپرسد: «خیلى دیر نیست؟ سانسهاى سینما ساعت هفت شب شروع مىشن.«
الن ملتمسانه به مادر نگاه مىکند. خالهى الن به مادر پاسخ مىدهد: «من و الن مىتونیم آخرین سانس فیلم رو ببینیم. اگه همین الان راه بیفتیم، مىتونیم قبل از شروع فیلم یک بستنى هم بخوریم.«
پدر مىگوید: «آخرین سانس سینما؟» او مىخواهد مخالفت کند؛ ولى تصمیمش را تغییر مىدهد. روز بعد، روز مدرسه نیست و الن مىتواند صبح بیشتر بخوابد. امشب به سینما رفتن فرصتى است که الن وقت بیشترى را با خالهى خود بگذراند.
او رو به همسرش مىگوید: «چرا که نتونه بره؟ الن مىتونه فردا صبح بیشتر بخوابه و امشب رو با سوزان خوش بگذرونه.«
مادر موافقت مىکند: «درسته، فقط بعد از تموم شدن فیلم زود بیاین خونه. خوش بگذره!«
جریانهاى عادى زندگى براى کمک به فرزندانمان به منظور رشد احساس امنیت خود که از داشتن برنامهى زمانبندى شدهى پیش بینى پذیر حاصل مىشود، خوب و مهم است. اما زمانهایى که به آنان اجازه مىدهیم از جریان عادى جدا شوند نیز اهمیت فراوان دارند. بیشتر این زمانها، لحظاتى هستند که بچهها در سراسر زندگى به یاد خواهند داشت؛ لحظاتى متفاوت با برنامهى روزانه، نو و هیجان انگیز.
الن در حدود نیمه شب به خانه برمىگردد. او از فیلم و زمانى که با خالهى خود گذرانده، حتى از هواى تازهى شب هنگام، لذت برده است. او مىگوید: «شما مىدونید که حتى بوى شب هم متفاوته؟ تازهس!» پدر و مادر را مىبوسد و بابت اینکه اجازهى این کار را به او دادهاند، از آنان تشکر مىکند.
1) Elaine.