جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اصول حاکم بر فرایند تربیت دینی

زمان مطالعه: 4 دقیقه

اگر بپذیریم که تربیت دینی، متضمن رعایت سلسله مراتب، قوانین و مراحلی است که براساس ویژگی های سنی و روانی مخاطب انجام می گیرد؛ باید در این زمینه نیز به پی ریزی مراحل مشخص در جریان برنامه ریزی آموزشی و تربیتی در مدارس اقدام کرد. پاره ای از فیلسوفان و مربیان بزرگ، در تبیین مراحل تربیت و معرفی الگوهای آموزشی و اجرایی، یافته های متفاوت و نظریه های متنوعی را مطرح کرده اند که هر یک ناظر بر مهم ترین عوامل مؤثر در تغییر رفتار و نگرش مخاطب است.

هربارت برای نخستین بار روش خاصی را که مبتنی بر رعایت اصول و مراحل متوالی است به معلمان و مربیان برای پرورش مفاهیم تربیتی پیشنهاد کرد. این دانشمند در ابتدا روش آموزش را در چهار مرحله ارایه کرد که بعدها پیروانش مرحله ی دیگری بر آن افزودند و به نام روش «هربارت» معروف شد. این مراحل به ترتیب عبارتند از:

1- اصل «آماده سازی» (1) مخاطب؛ با استفاده از این اصل، معلم یا مبلغ می کوشد بین افکار و تجربه ها و نگرش های قبلی مخاطب با افکار و موضوعات تازه ای که قصد طرح آن را دارد ارتباط فعالی ایجاد نماید. البته واژه ی آمادگی در نظریه ی هربارت و به خصوص در فرآیند آغازگری تبلیغ، فراتر از مضمون پیام است، و شرایط زیر را در بر می گیرد:

الف: آمادگی جسمی؛ رشد داخلی و زیستی؛ معطوف به نیازهای زیستی و فیزیولوژیک و سلامت و دستگاه عصبی و هورمونی.

ب: آمادگی روانی؛ تمرکز حواس، دقت، توجه و ظرفیت ذهنی و ادراکی.

ج: آمادگی عاطفی؛ گرایش، علاقه، رغبت، پذیرش و مستعد برای دریافت پیام.

د: آمادگی عقلانی؛ ظرفیت شناختی، قدرت سازماندهی مطالب و سازگاری با ابهامات و تردیدها.

برای هر یک از این اصول می توان یک مثال ملموس و فیزیکی در قالب غذا و فرد گرسنه زد. مرحله ی آمادگی، فرد باید گرسنه باشد تا به دریافت غذا تمایل پیدا کند. لذا

اگر آمادگی (گرسنگی) نباشد نه تنها ارایه غذا فایده ای ندارد بلکه ممکن است نسبت به غذا احساس تنفر کند.

2- اصل عرضه کردن یا ارائه ی پیام؛ (2) در این مرحله، صرفاً آمادگی جسمی روانی، عاطفی و شناختی در مخاطب کافی نیست، بلکه رغبت انگیزی و پذیرش عاطفی و ظرفیت ادراکی نیز باید فراهم باشد تا مخاطب به سوی مضمون پیام جلب شود.

در همان مثال پیشین، غذا، برای فردی که گرسنه است و اشتهای او تحریک می شود، فقط کافی است مواد غذایی در برابر او گذاشته شود و دیگر نیازی به اصرار و تحمیل و تلقین نیست. مشکل اصلی تبلیغات، نامؤثر و ناکارآمد بودن آن است که مرحله ی اول آن یعنی ایجاد آمادگی – به خوبی انجام نمی گیرد، مانند آن است که از فردی که بسیار سیر و اشباع شده از غذا است، بخواهیم انواع غذاهای لذیذ و رنگین را صرف کند. پیداست که چنین فردی نه تنها به غذا راغب نمی شود بلکه برعکس، هر قدر اصرار بیشتر می شود انزجار و نفرت او به غذا بیشتر می شود. این همان کاری است که بعضاً پاره ای از مبلغان دینی و مروجان ارزش های اخلاقی بدون توجه به اشتها و نیاز مخاطب

انجام می دهند و نتیجه ی آن هم وازدگی، نفرت و فرار نسل جوان ارزش ها را به دنبال دارد. به گونه ای که «دین پذیری«، «دین گریزی» ایجاد می کند و «تبلیغ» به «ضد تبلیغ» تبدیل می شود.

بنابراین، پیش شرط تربیت و پیش نیاز تبلیغ اثر بخش و کارآمد، ایجاد اشتها و ترغیب مخاطب به دریافت و پذیرش پیام است. به همین خاطر است که عارفان راه کمال و سالکان طریق معرفت، اولین منزل کمال را «طلب» نام نهاده اند؛ زیرا تا طلب و نیاز نباشد هیچ تلاش و کوششی به ثمر نمی رسد.

سقراط حکیم، حدود دو هزار و پانصد سال پیش این نکته ظریف را در باب تعلیم و تربیت یادآور شده است‌ که: هدف آموزش [تربیت و تبلیغ] ایجاد نیاز به حقیقت در یادگیرنده است و نه ارایه حقیقت! به عبارتی دیگر سقراط می گوید ایجاد نیاز به حقیقت مهمتر از ارائه حقیقت است. (3)

همین مطلب را مولوی در قالب شعری زیبا سروده است که:

آب کم جو تشنگی آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پست

در طلب زن دائماً تو هر دو دست

که طلب در راه نیکو رهبرست

پس، تا زمین مستعد پذیرش بذر نباشد پاشیدن بذر بی فایده است؛ تا آدمی تشنه نباشد آب گوارا در نزد او خریدار ندارد. تا فرد گرسنه نباشد ارائه غذا در نزد او جاذبه ای ندارد. به همین سبب است که «امیل شارتیه» مربی بزرگ فرانسوی گفته است:

هنر معلم (مبلغ) گرسنه کردن ذهن مخاطب است تا مخاطب خود نخجیر خود را شکار کند.

اصل سوم: همخوانی و ارتباط معنی دار با پیام؛ (4) این اصل که به تبع مراحل قبلی ظاهر می شود، مخاطب پس از احساس نیاز و ارایه شدن مطالب،‌ آن را با وجود خویش مرتبط می کند. نظیر فرد گرسنه ای که وقتی احساس گرسنگی می کند و غذایی را در برابر او قرار می دهند، او با مواد غذایی احساس همخوانی می کند. در فرآیند همخوانی و ارتباط، باید نوع غذا، کیفیت، تنوع و اندازه ی غذا با ظرفیت، نیاز، علاقه و اشتهای مخاطب متناسب باشد

و چنانچه این کیفیات با افراط و تفریط و کاستی و فزونی همراه شود آسیب های ناخواسته بر فرد وارد می شود. لذا معلمان و مبلغان در ارائه مفاهیم تربیتی در این مرحله باید به ویژگی ها و ظرفیت های یادگیرنده توجه کافی داشته باشند.

اصل چهارم؛ یکانگی یا درون سازی؛ (5) در این صل، مخاطب، مضمون و محتوای پیام را که بر اساس نیاز و رغبت خویش دریافت کرده است با سازه های ذهنی و گرایش عاطفی خود یکی می کند. به عبارتی دیگر، محتوای پیام با شخصیت مخاطب یگانه می شود. نظیر غذایی که پس از بلعیدن جذب بدن می شود و تبدیل به خون و انرژی می شود. به همین روال، چنانچه پیام مورد نظر با ذهن و نیاز مخاطب هم سنخ و همراه شود در ساختار شخصیت او نفوذ می کند. و به اصطلاح پیاژه، «درونی» می شود. درون سازی پیام، همان فرآیند جذب و هضم در مفهوم زیست شناختی آن است که مواد ارائه شده در ارگانیسم یگانه می شود. در این مرحله یادگیری عمقی شده و تبدیل به باور و اعتقاد درونی می شود.

اصل پنجم، کاربرد (6) و تعمیم به موقعیت های جدید؛ در این اصل کارکرد بیرونی پیام های فراگرفته شده در عرصه های مختلف زندگی ظاهر می شود. به عبارت دیگر، مخاطب مطالب درونی شده را به تناسب نیازهای واقعی زندگی خویش به کار می گیرد و از اینکه بین آموخته های ذهنی و نیازهای زندگی خویش رابطه برقرار می کند احساس لذت و موفقیت می کند و از اینجاست که محتوای تبلیغ و فرآیند یادگیری لذت بخش و شورآفرین می شود.


1) Perparation.

2) Persentation.

3) عمر آن است که در شور طلب می گذرد، خوش بود منتظران را طلب طلعت دوست.!.

4) Association.

5) Integration (Systematization(.

6) Application.