جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استقلال مرد و زن در ازدواج

زمان مطالعه: 2 دقیقه

پدران و مادران باید توجه داشته باشند که حق انتخاب همسر همراه با شرایط مهمى که اسلام عزیز فرموده با خود فرزند است.

پدر و مادر حق ندارد در مسئله‏ى ازدواج دخترى را که فرزندشان نمى‏پسندد به او

تحمیل کنند، و او را به زور وادار به ازدواج با او کنند.

همچنین پدر و مادر حق ندارند کسى را که دختر نمى‏پسندند، وى را به زور وادار به ازدواج با او کنند، آنان در انتخاب همسر از جانب حق داراى حریت و استقلال‏اند.

در روایت بسیار مهمى درباره‏ى انتخاب در ازدواج آمده:

قال: قلت له: إنى أرید أن أتزوج إمراة و إن أبوى أرادا غیرها، قال: تزوج التى هویت ودع التى هوى أبواک(1)

ابن ابى‏یعفور مى‏گوید به حضرت صادق عرضه داشتم، من براى ازدواج زنى را انتخاب کرده‏ام و پدر و مادرم دیگرى را، تکلیف من چیست؟ فرمود: آن را که خودت دوست دارى اختیار کن، و آن را که پدر و مادر پسندیده‏اند رها کن.

در رساله علمیه مراجع بزرگ شیعه در باب ازدواج مى‏خوانیم:

اگر همسر مناسبى براى دختر پیدا شود و بخواهد با او که شرعا و عرفا هم‏کفو او مى‏باشد ازدواج کند و پدر و جد پدرى مانع مى‏شوند و سختگیرى مى‏کنند و در این صورت اجازه آنان لازم نیست(2)

بنابرانى پسرى که دخترى را هم‏کفو خود مى‏داند، و دخترى که پسرى را هم‏کفو خود مى‏شناسد رضایت و عدم رضایت پدر و مادر شرط نیست، و مى‏تواند با اجازه اسلام و رضایت حق ازدواج کنند.

بر پدران و مادران است که هوا و هوس، و خواسته‏هاى صنفى و قبیله‏اى خود را در ازدواج پسران و دختران خود اعمال نکنند، که زورگوئى در اسلام حرام و قبول زور هم حرام است.

دو رویه زیرنیش مار خفتن‏

دو پشته روى نیش مور رفتن‏

تن روغن زده با زحمت و زور

میان لانه زنبور رفتن‏

میان لرز و تب با جسم مجروح‏

زمستان زیر آب شور رفتن‏

به کوه بیستون بى‏رهنمائى‏

شبانه با دو چشم کور رفتن‏

به نزد من هزاران بار بهتر

که یک جو زیر بار زور رفتن(3)

مرد و زن در انتخاب کار مشروع نیز آزاد و مستقل هستند، و محصول کار آنان از خود آنان است و مالکیت آنان بر درآمد و خود یک مالکیت مشروع است، و زن حقى به اموال مرد جز با اجازه مرد، و حقى به اموال زن جز با اجازه‏ى زن ندارد، توجه داشته باشیم که استقلال مرد و زن باید در تمام جوانب حیات محفوظ بماند.


1) بحار، ج 103، ص 235.

2) رساله توضیح المسائل، آیت الله فاضل لنکرانى، ص 418، مسئله‏ى 2236.

3) ملک الشعراى بهار.