جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

از چهار عاملی که موجب آسیب و تخریب رابطه زناشویی می شوند اجتناب کنید

زمان مطالعه: 11 دقیقه

در بخشی از پژوهش دراز مدت بر خانواده ها و هیجان ها دریافتیم زوج های ناراضی از زندگی یا آنهایی که به سوی طلاق می روند معمولا روحیه شان در تعاملات، هیجان ها و نگرش هایشان به حدی ضعیف می شود که منجر به فروپاشی زندگی می گردد. معمولا این سراشیبی در چهار مرحله قابل پیش بینی روی می دهد که به آن چهار عامل آسیب زا و تخریب کننده گفته می شود. هر مرحله مانند پیام آور بلا و بدبختی تسهیل کننده ی مرحله بعد و نابود کننده ارتباط است که موجب می شود والدین بیش از پیش بر ضعف های همسر و زندگی زناشویی خود توجه کنند. این عوامل به ترتیب آسیب زا بودن برای ارتباط فهرست شده اند، این چهار عامل عبارتند

از: انتقاد کردن، تحقیر کردن، حالت تدافعی داشتن (کسی که دائما احساس می کند مورد انتقاد است و به همین دلیل همیشه حالت دفاعی و پرخاشگری دارد؛ مترجم(، و مانع از ادامه بحث و گفتگو شدن.

جای شگفتی نیست که دریافتیم این چهار رکن برای فرزندان نیز آسیب زا هستند. به عبارتی، وقتی محیط پیرامون کودک با رفتارهای انتقاد آمیز، تحقیر آمیز، تدافعی و مانع از گفتگو شدن والدین نسبت به یکدیگر آلوده شود، احتمال بیشتری وجود خواهد داشت کودک از تأثیرات آسیب زای ناسازگاری زناشویی رنج ببرد.

خبر خوش این است که اکنون می توانیم با استفاده از این یافته ها شیوه هایی برای بهبود ارتباط والدین با یکدیگر به آنها پیشنهاد کنیم، تا بدین وسیله فرزندان خود را از پیامدهای آسیب زا مصون نگاه دارند. در زیر پیشنهادهایی برای نیفتادن به دام این چهار عامل ارائه گردیده است- حتی وقتی شما و همسرتان تلاش برای حل اختلاف نظری را دارید. گرچه این پیشنهادها برای زوج هایی است که با یکدیگر زندگی می کنند، اما می تواند برای زوج های جدای از هم یا طلاق گرفته نیز سودمند باشد، اما لازم است این زوج ها نیز با هم به مسایل فرزندانشان نیز بپردازند.

عامل شماره ی 1: انتقاد کردن. منظور من از انتقاد کردن بیان جمله های منفی در مورد شخصیت همسرتان است که معمولا شیوه ای سرزنش کننده است. ظاهرا انتقاد کردن شباهت زیادی با گله کردن دارد، گله کردن تأثیر مثبت بر ارتباط دارد، به ویژه وقتی زن یا شوهر احساس کند نیازهای او برآورده نمی شوند. اما بین گله کردن و انتقاد کردن تفاوت بسیار مهمی وجود دارد. گله کردن در مورد رفتاری خاص است، در حالی که انتقاد کردن حمله به ویژگی های شخصیتی فرد است. در اینجا برای هر یک مثالی آورده ایم.

گله کردن: «وقتی پول زیادی برای لباس خریدن خرج می کنی، نگران وضعیت مالی مون می شم.»

انتقاد کردن: «چطور می تونی این قدر خرج لباس خریدن کنی وقتی می دونی باید قسط هامون رو بپردازیم، مثل آدم های احمق و خود خواه رفتار می کنی.»

گله کردن: «وقتی جمعه شب ها به جای اومدن به خونه با دوست هات می ری بیرون احساس تنهایی می کنم.»

انتقاد کردن: «خیلی بی مسئولیتی که هر آخر هفته می ری بیرون و من و بچه ها رو توی خونه تنها می گذاری. معلومه که اصلا به خانوادت اهمیت نمی دی.»

گله کردن: «کاشکی لباسهات رو روی زمین نمی انداختی. با این کار اتاق ریخت و باش می شه.»

انتقاد کردن: «خسته شدم بس که پشت سرت لوازمت رو برداشتم. تو آدم بی ملاحظه و شلخته ای هستی.»

گرچه گله کردن تنها به واقعیت اشاره می کند. ولی انتقاد کردن معمولا حالتی قضاوتی است و با «باید» همراه است. بدین معنا که زن یا شوهر نقطه ی ضعفی اصلاح ناپذیر دارد. برای مثال: به جای اینکه بگوییم: «کاشکی بعضی وقت ها بستی توت فرنگی می خریدی، » همسر می گوید: «چرا همش شکلات نعناعی می خری؟ از این به بعد باید بدونی که من از این طعم متنفرم.»

موضوع متداول دیگر عهد شکنی است. همسر به جای گفتن: «کاشکی با بچه ها دیر به مهمانی مادرم نمی یومدی، او ناراحت شد.» می گوید: «به تو اعتماد کردم که بچه ها رو سر وقت به مهمونی مادرم می آری، ولی باز هم دیر کردی، باید می دونستم که یک جشن خانوادگی دیگه رو هم خراب می کنی.»

و انتقاد کردن معمولا به صورت جمله های کلی بیان می شود: «تو هیچ وقت توی کارهای خونه به من کمک نمی کنی.«، «تو همیشه باعث می شی قبض تلفن زیاد بیاد.»

معمولا انتقاد کردن بیانگر احساس درماندگی سرکوب شده و خشم حل نشده است. همسری «در سکوت رنج می برد» در حالی که دیگری نسبت به بالا رفتن میزان آزردگی خشم بی اعتنا باقی می ماند. وقتی همسر خاموش، دیگر نتواند احساسات منفی اش را سرکوب کند، با نارضایتی بسیار زیاد «منفجر می شود.» پیامد آن شیوه ای خواهد بود که من آن را «در آب فرو رفتن آشپزخانه» می نامم. که در آن همسر

انتقاد کننده همه مسایل نامربوط به هم را سلسله وار بازگو می کند، مانند: «تو همیشه از سر کار دیر دنبال من میای. هیچ وقت برای بچه ها وقت کافی نمی گذاری. اصلا به ظاهرت اهمیت نمی دی. آخرین باری که با هم بیرون رفتیم کی بود؟» این جملات رگباری، بسیار کلی و درهم کوبنده هستند، شنونده تنها این پیام ها را توهین به شخصیت خود تعبیر می کند. او ممکن است میخکوب شود، احساس کند مورد تهاجم قرار گرفته است، آزرده شود و احساس کند که قربانی شده است. همه ی این احساسات راه را برای ورود دومین عامل مخرب و آسیب زا: تحقیر کردن، هموار می کند.

چگونه از این شیوه ی آسیب زای انتقادی اجتناب می کنید؟ به بالا گرفتن کشمکش ها و مشکلات توجه کنید. آنقدر صبر نکنید که دیگر نتوانید خشم یا آزردگی خود را تحمل کنید. خشم و یا نارضایتی خود را به شیوه ای خاص بیان کنید و به جای زیر سؤال بردن شخصیت یا ویژگی های همسرتان مستقیما در مورد رفتار او صحبت کنید. سعی کنید او را سرزنش نکنید. به اکنون بپردازید و از بیان جمله های کلی خودداری کنید. در گله کردن از بیان جملاتی چون: «تو باید. . .«، «تو همیشه. . .«، «تو هیچ وقت. . .» خودداری کنید.

پژوهش های ما نشان می دهند زنان بیش از مردان انتقاد می کنند. قسمتی از آن به این دلیل است که زنان خود را موظف می دانند توجه همسرشان را به مشکل جلب کنند. از سوی دیگر، مردان تنها وقتی که مجبور می شوند به مشکلات می پردازند. معمولا انتقاد زن ناشی از پاسخ ندادن همسرش به خشم و تحریک پذیری او است. وقتی زن گله می کند ولی پاسخ مناسبی از همسرش دریافت نمی کند، خشم او به شیوه گریزناپذیری تشدید و تبدیل به انتقاد می شود. مردان می توانند برای پیشگیری از این حالت، خشم همسر خود را راه حلی برای بهبود رابطه زناشویی بدانند. وقتی زن خشمگین می شود، گله خود را «با تأکید» بیان می کند. مردان باید پیش از تشدید شدن گله و تبدیل آن به انتقاد، خشم همسر خود را بپذیرند و به آن پاسخ دهند.

عامل شماره 2: تحقیر کردن. تحقیر کردن شباهت زیادی به انتقاد کردن دارد،

ولی به مسایل شدیدتری می پردازد. همسری که شریک زندگی اش را تحقیر می کند در حقیقت قصد توهین و آسیب روانی به او را دارد. معمولا تحقیر کردن ناشی از احساس بیزاری و زده شدن از همسر، نپذیرفتن رفتار او و تلافی کردن است. وقتی احساس می کنید که می خواهید همسر خود را تحقیر کنید، ذهن خود را از افکار منفی پر می کنید- همسرم نادان، بیزار کننده، بی لیاقت و احمق است. در زندگی زناشویی، هر چه بیشتر چنین افکاری را در ذهن خود بپرورانید، یادآوری اینکه در آغاز آشنایی مجذوب چه ویژگی در همسرتان شده اید، دشوارتر می گردد. با گذشت زمان، قدردانی از همسر، افکار عاشقانه و نشانه های بدنی مهرآمیز از زندگی رخت بر می بندد. رفتارهای مهربانانه و احساسات مثبت به وسیله ی هیجان های منفی و تعاملات همراه با خشم زیر پا گذاشته می شوند.

نشانه های متداول در تحقیر کردن شامل توهین کردن، دشنام دادن، شوخی های همراه با دشمنی، از جمله مسخره کردن و دست انداختن است. ممکن است زن یا شوهر به ابراز خشم همسرش با شیوه های انکار و تحقیر کننده از جمله تصحیح دستور زبان همسر با حالت خشم، پاسخ دهد. زبان تن در والدین به شیوه ای است که یکدیگر را سزاوار احترام و اعتماد نمی دانند. وقتی شوهر صحبت می کند زن نگاهش را از او بر می گرداند. شوهر با بیزاری به همسرش ریشخند می زند.

وقتی تحقیر در زندگی زناشویی جا خوش کرد. خارج کردن آن از زندگی نیازمند هوشیاری بسیاری است. با این وجود، اگر زن و شوهر بخواهند افکار، واژه ها و رفتارهای خود را نسبت به یکدیگر تغییر دهند، این امر امکان پذیر است. این تغییر با گوش دادن به سناریوی درونی که هر یک از ما در ذهنمان به همراه داریم، آغاز می گردد. وقتی افکار توهین آمیز و انتقام جویانه نسبت به همسرتان را در ذهن خود تکرار می کنید، به جای تکرار این افکار آنها را از ذهن خود پاک کنید و افکار آرامش بخش را جایگزین آنها کنید. افکاری چون: «الآن لحظه خوبی نیست ولی همیشه که شرایط اینطور نیست.» یا «گر چه احساس ناراحتی، ناامیدی، خشم، غم و آزردگی می کنم ولی همسرم ویژگی های مثبتی داره که ارزشش رو داره اونها رو به یاد بیارم.»

به یاد داشته باشید این شما هستید که انتخاب می کنید به رفتار همسرتان

انگیزه مثبت یا منفی نسبت دهید. برای مثال، اگر همسرتان در بردن زباله کوتاهی کند، شما می توانید به دو شیوه فکر کنید. می توانید به خود بگویید: «اون فکر می کنه بردن زباله در شأنش نیست. چه آدم از خود راضی است. اون تو زندگی اش منتظر من و دیگران می شه تا ریخت و پاشش رو تمیز کنیم.» می توانید این گونه هم فکر کنید: «چون نمی دونست سطل زباله پر شده زباله رو نبرد. شاید فکرش به چیزی مشغول باشه. شاید بعدا این کار رو انجام بده.» توجه داشته باشید پاسخ مثبت بر موضوع کنونی و مشخصی از رفتار همسر در مورد زباله امروز متمرکز است. این رویداد گواهی برای تعیین حکمی همیشگی نیست.

گرچه رهایی از این فکر که شما باید در بحث کردن بر همسرتان پیروز شوید تا به او اثبات کنید که قوی تر هستید ساده نیست، اما توجه داشته باشید بهتر است گاهی کوتاه بیایید و بازنده باشید.

از آنجا که تحقیر کردن، احساسات قدرشناسی و محبت را از بین می برد، راه حل، به وجود آوردن افکار مثبت تر و عاشقانه نسبت به همسرتان است. برخی زوج ها فکر کردن به دلایل دوست داشتن همسرشان در برخوردهای نخست را سودمند یافته اند. شاید فکر می کردید او زنی بذله گو، باهوش و خواستنی است. شاید همسرتان شما را مردی مهربان، پرتوان و دوستدار خوشی یافته بوده است. زمانی را صرف خاطرات خود کنید. اگر سودمند باشد با هم عکس های قدیمی را نگاه کنید. گاهی با هم تنها باشید تا رابطه تان را بهبود بخشید و دوباره بتوانید با هم مانند گذشته باشید. چنین کاری می تواند پیش از ورود عامل آسیب زای بعدی در زندگی شرایط را تغییر دهد.

عامل شماره ی 3: حالت تدافعی داشتن. وقتی همسری احساس کند به وسیله توهین های تحقیر آمیز مورد حمله قرار گرفته است، تنها پاسخ طبیعی او حالت تدافعی به خود گرفتن است. تدافعی بودن همیشه مشکلات بزرگی در زندگی زناشویی به بار می آورد زیرا وقتی همسران فکر کنند تحت فشار قرار گرفته اند به حرف های یکدیگر گوش نمی دهند. در عوض آنها معمولا مسئولیت رفتار خود را

نمی پذیرند و آن را انکار می کنند. (تقصیر من نیست که جونز در مدرسه مشکل داره. تو اونو بچه بار آوردی(، یا، برای مشکل خود بهانه می آورند. (باید به مراسم تک نوازی کتی می رفتم ولی باید تا دیر وقت کار می کردم.)

عیب جویی متقابل شکل متداول دیگری از تدافعی بودن است. (شوهر به شیوه ی خرج کردن زن اعتراض می کند، زن با شکایت از اینکه او باید بیشتر پول در بیاورد به او پاسخ می دهد.) بنابراین وقتی سازگاری با تبدیل شیوه بیان به مقاومت تبدیل می شود پاسخ «بله، اما. . .» خواهد بود. (آره، ما نیاز به مشاوره داریم، اما هیچ تأثیری نداره.)

گاهی افراد با تکرار مکرر یک مطلب تلاش می کنند از خود دفاع کنند. مهم نیست همسرشان چه منطق و اطلاعات بیشتری را بیان می کند؛ گوینده تنها بر تکرار مطلب خودش تأکید می کند.

تدافعی بودن می تواند به وسیله آهنگ صدا یا زبان تن نیز آشکار شود. نالیدن و شکوه کردن متداول ترین شیوه است، بدین معنا که گوینده احساس می کند قربانی بی گناهی است و مسئول حل مشکل کنونی نیست. وقتی فردی حالت تدافعی به خود می گیرد دست به سینه می شود. زن می تواند به گردنش دست بزند، انگار که در حال ور رفتن به گردن بندش است.

اگر چه وقتی رابطه ای تحقیر آمیز می شود تدافعی بودن کاملا قابل درک است ولی چنین وضعیتی برای حفظ زندگی آسیب زا است، زیرا این شیوه و شیوه های دیگر تدافعی بودن مانعی برای برقراری ارتباط است.

راه حل رها شدن از ارتباط تدافعی گوش دادن به گفته های همسر است، نه به عنوان مورد حمله قرار گرفتن بلکه به عنوان اطلاعات سودمندی که به شیوه تأکیدی بازگو می شوند. به طور حتم گفتن ساده تر از عمل کردن است. ولی تصور کنید وقتی حالت تدافعی بودن کم رنگ می شود چه روی می دهد. همسرتان به شما توهین می کند، و شما به جای انکار آنچه گفته شده و پاسخی توهین آمیز تنها با بیان واقعیت گفته اش را به او انعکاس می دهید. پاسخ شما می تواند این چنین باشد: «هرگز فکر نمی کردم در این مورد چنین احساسی داشته باشی. بیا بیشتر در موردش

صحبت کنیم.» در آغاز ممکن است همسرتان یکه بخورد، حتی شاید به واکنش شما شک داشته باشد و این امر موجب بیشتر شدن نگرانی و تنش در او گردد. اما با گذشت زمان، وقتی اسلحه و زره را به زمین می گذارید، همسرتان متوجه می شود شما واقعا می خواهید شرایط تغییر کند. شما به رابطه تان اهمیت می دهید و می خواهید در کنار یکدیگر زندگی آرامی داشته باشید.

عامل شماره 4: مانع از بحث و گفتگو شدن. اگر زن و شوهر نتواند به آتش بس برسند و اگر همچنان اجازه دهند انتقاد کردن، تحقیر کردن و حالت تدافعی داشتن رابطه آنها را کنترل کنند- احتمال رو به رو شدن با چهارمین عامل آسیب زا وجود دارد: مانع از بحث و گفتگو شدن. وقتی همسری به دلیل شدت گرفتن گفتگو سکوت کند چنین اتفاقی روی می دهد. در حقیقت زن یا شوهر مانند دیواری سنگی عمل می کند و هیچ نشانه ای از اینکه گفته های همسرش را می شنود و درک می کند از خود بروز نمی دهد.

در پژوهش های ما، 85 درصد از کسانی که مانع از بحث می شوند را مردان تشکیل می دادند. جای شگفتی نیست، زیرا مردان پاسخ های فیزیولوژیکی شدیدتری به فشارهای زناشویی دارند، به همین دلیل تمایل بیشتری به گریختن از آن دارند. چنین پیامدی می تواند به دلیل تفاوت جنسیتی بنیادی در فیزیولوژی زن و مرد باشد، دلیل دیگر می تواند بر مبنای این حقیقت باشد که مردان وقتی دور از همسرشان باشند بیش از زنان به افکار نگران کننده می اندیشند. وقتی با چنین مردانی در مورد رفتارشان مصاحبه شد، بسیاری از آنان سکوت خود را «طبیعی» می دانستند و آن را چیزی نمی دانستند که بتواند به رابطه زناشویی آنان آسیب برساند. این مردان نمی دانستند سکوت و حالت های بی پاسخ آنان همسرانشان را آزار می دهد، و اینکه زنان رفتارهای این چنینی همسرشان را نشانه از خودراضی بودن، بی علاقگی و نارضایتی آنها می پندارند. احساس مردان این بود که بهتر است صحبت نکنند زیرا در صحبت کردن خطر بالا گرفتن تنش وجود دارد. پژوهش ها نشان می دهند، برخلاف نیت مثبت قطع کننده گفتگو، عادت به سکوت در

ناسازگاری زناشویی مشکل آفرین است. تا وقتی که زن و شوهر نخواهند صحبت کنند، مشکلات حل نشده باقی می مانند و کناره گیری بیشتر می شود. مردان در شرایط هیجانی که با خشم همراه است کناره گیری می کنند. زنان بیش از مردان می خواهند نشانه های هیجانی خود را از محیط اجتماعی بگیرند تا اینکه بخواهند این نشانه ها را از احساس جسمیشان دریافت کنند. این امر می تواند یکی از دلایلی باشد که زنان بیش از مردان به زندگی ناسازگار ادامه می دهند حتی وقتی این شیوه زندگی برای سلامتیشان آسیب زا باشد.

به همسرانی که از ممانعت از صحبت کردن در خودشان آگاهی دارند و می خواهند تغییر کنند، پیشنهاد می کنم آگاهانه تلاش کنید تا در طول گفتگوها باز خورد بیشتری به مخاطب خود بدهید. حتی با سر تکان دادن ساده یا زمزمه کردن «اهوم» در طول گفتگو این پیام را به گوینده می دهید که به حرف های او گوش داده می شود. چنین پذیرشی می تواند به بهبود رابطه کمک کند. از این نقطه، منع کننده گفتگو می تواند به مراتب بالاتری از گوش دادن اثربخش، از جمله انعکاس دادن آنچه می شنود، دست یابد.

از آنجا که پاسخ های فیزیولوژیکی به تنش، نقش کلیدی دارند، همسرانی که می خواند ممانعت از گفتگو را ترک کنند و برقراری ارتباط را آغاز کنند، شاید بخواهند شیوه جدید آرام ماندن در حین گفتگو بر سر موضوعی پر تنش با همسرشان را بشناسند. برخی از همسرانی که با آنها کار کرده ایم به ضربان قلب خود در طول بحث توجه می کنند، که ثابت شده این شیوه روشی مؤثر است. وقتی این همسران متوجه بالا رفتن ضربان قلب شان به 20 ضربه بیش از میزان عادی آرامش پی می بردند، برای مدتی بحث را متوقف می کردند. و پس از اینکه احساس آرامش بیشتری می کردند به ادامه بحث می پرداختند. به زوج هایی که می خواهند این روش را امتحان کنند پیشنهاد می کنم پس از حدود نیم ساعت بحث را دوباره آغاز کنند، در این مدت زمان کافی برای بازیافتن آرامش دارید، بدون اینکه خطر پایان بحث بدون نتیجه وجود داشته باشد، می توانید به سوی ارتباطی بهتر حرکت کنید. آنچه اهمیت دارد شیوه عملکرد شما در برابر تنش و افکار در این وقفه نیم ساعته است.

نفس عمیق کشیدن، آرام سازی یا ورزش های هوازی می توانند آرامش بخش باشند، در طول این وقفه در صورت امکان افکار انتقام جویانه یا تنش زا در مورد همسرتان را رها کنید. به جای آن بر افکار مثبت، آرامش بخش و خوش بینانه متمرکز شوید.

برای آگاهی بیشتر از جلوگیری از ورود چهار عامل آسیب زا به زندگی و بهبود رابطه زناشویی می توانید به کتاب من به نام چرا ازدواج ها به موفقیت یا شکست می انجامند؟ مراجعه کنید. پیام بسیار مهم به والدین این است که کودکان نیز از عوامل مشابه به آنچه موجب شکست زندگی زناشویی می شوند رنج می برند. ولی اگر والدین- حتی والدینی که طلاق گرفته اند- با یاری هم برای بهبود ارتباطشان تلاش کنند، فرزندانشان از پیامدهای مثبت چنین تلاش هایی بهره می برند.