گاهی وقتی کودکان احساس می کنند با آنها بد رفتاری شده است به دنبال والدین خود می روند تا عدالت، همدردی و حمایت آنها را دریافت کنند. این پیشامدها فرصت های مناسبی برای آموزش هیجانی هستند به شرط آنکه والدین مرتکب اشتباه «جانبداری کردن از دشمن» نشوند. البته این مقوله ای چالش برانگیز است؛ به ویژه وقتی فرزندان به طور طبیعی احساس می کنند که والدین از افراد بسیار قدرتمندی که فرزندشان با آنها مخالف است، طرفداری می کنند. افرادی چون معلمان، مربیان، رؤسا و والدین کودکان دیگر.
برای مثال، فرض کنید دختر چاقی با ناراحتی به خانه می آید چون معلم رقص او
عقیده اش را در مورد سایزش به او گفته است. اگر تلاش مادر برای ترغیب دخترش به رژیم گرفتن بی نتیجه مانده باشد، ممکن است وسوسه شود و به دخترش بگوید که حق با معلم اوست. چنین گفته ای از سوی مادر در دختر این احساس را به وجود می آورد که همه دنیا بر ضد او هستند. اما اگر مادر با دخترش همدلی کند و به او بگوید: «خیلی متأسفم که چنین اتفاقی برات افتاد حتما احساس شرمندگی و آزرده شدن کردی.» این جمله می تواند دختر را به مادرش نزدیکتر کند. و اگر مادر همیشه با حالتی همدلانه و حمایتی با دخترش برخورد کند، دختر نیز به تدریج به مادر خود اجازه یاری می دهد.
بر همان اساس، اگر شما دشمن باشید و هدف خشم فرزندتان قرار بگیرید، چکار می کنید؟ به عقیده من همدلی نیز در این شرایط کارساز است به ویژه اگر نسبت به وضعیت خودتان صادق باشید زیرا صداقت موجب می شود حالت غیر دفاعی داشته باشید. برای مثال، فرض کنید فرزند شما عصبانی است چون به او گفته اید تا وقتی نمره هایش را نیاورد اجازه تماشای تلویزیون ندارد. شما می توانید بدون تغییر دادن نظر خود بگویید: «می فهمم چرا خیلی عصبانی هستی، اگر من هم به جای تو بودم همین احساس رو می داشتم.»
حتی با وجود ناسازگاری نیز صداقت و بی غرض بودن می تواند فرزند شما را تشویق به ابراز احساسات خودش بکند، به ویژه اگر با جملاتی چون: «شاید در این مورد اشتباه کرده باشم، من همیشه درست نمی گم، دلم می خواد حرف تو رو هم بشنوم» همراه باشد.
او را به گفتگو دعوت کنید. گر چه بسیاری از والدین حالت غیر مصلح بودن را دشوار می یابند، اما اگر فرزندتان بی غرضی و اشتیاق برای گوش دادن به صحبت هایش را در شما مشاهده کند این حالت نتیجه مطلوبی برای شما به همراه خواهد داشت.
به یاد داشته باشید هدف گفتگوی شما الزاما به دنبال موافق و سازگار بودن نیست بلکه تعامل برای درک و همدلی است. اگر فرزندتان به یکباره بگوید: «جدول ضرب احمقانه است، » یا «گذاشتن حلقه زینتی به بینی معرکه است، » ممکن است
بخواهید با نطقی طولانی و خسته کننده به او ثابت کنید اشتباه می کند. با این وجود، با پاسخ دادن به شیوه ای که موجب گفتگو بین شما و فرزندتان شود می توانید تأثیر بیشتری بر او بگذارید. می توانید صحبت خود را با چنین جملاتی آغاز کنید: «برای من هم یاد گرفتن جدول ضرب دشوار بود.» یا اینکه «من علاقه ای به حلقه بینی ندارم ولی تو چرا از حلقه بینی خوشت می یاد؟»