جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ازدواجى نورانى

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در ایام نوجوانى از یکى از علما در مسجد جامع شهر شنیدم، پدر مرجع بزرگ و انسان کم نمونه مقدس اردبیلى وقتى براى خواستگارى دختر یکى از همشهریانش رفت، پدر دختر گفت دختر من کور، کر، و علیل دست و لنگ است، با این شرایط اگر مى‏خواهى با او ازدواج کن، جوان گفت من با چنین عنصرى چگونه زندگى کنم، پدر دختر گفت فرزندم منظور از کورى او این است که چشم دیدن نامحرم ندارد، و منظور از کرى این که گوش شنیدن صداى نامحرم ندارد، و مقصودم از علیلى دست این که دست او نامحرمى را لمس نکرده، و مقصودم از لنگى پا، این که قدم به مجلس حرام نگذاشته، با چنین دخترى ازدواج کرد، و نتیجه این ازدواج چنان انسان والا و بزرگى شد.