من همواره تأکید کرده ام که بایستی هدف از تربیت فرزند خوداحترامی باشد و نه خودستایی. اخیراً یکی از والدین اظهار داشت «به نظر من فرقی میان خوداحترامی و خودستایی وجود ندارد.«
بسیاری از افراد همچون فرد مذکور گمان می کنند که اعتماد به نفس، احترام به خود و خودستایی هر سه معنای یکسانی دارند. با در نظر داشتن این که خودستایی واقعی نه از طریق تحسین های افراطیِ بی مورد، بلکه از طریق عملکرد بهینه و موفقیت آمیز به دست می آید، اجازه دهید به صورت دقیق تری به بررسی این مبحث بپردازیم.
با توجه به این که خودستایی و اعتماد به نفس هر دو هم معنی هستند، محققین عقیده دارند که احتمالاً افراد دارای خودستایی بالا قادر به ارزیابی دقیق توانایی های خود نیستند. آنها تمایل دارند که فکر کنند در هر کاری می توانند به نحو احسن عمل کنند. البته به خوبی مشخص است که اعتماد به نفس در انجام هر کاری، ضمانتی در انجام آن کار به همراه نمی آورد؛ بلکه آن چه اهمیت دارد این است که فرد بداند از چه شرایطی اجتناب کرده و در کدام شرایط از دیگران تقاضای کمک کند. این که یک کودک نگرش مثبتی به خود داشته باشد، به معنای آن نیست که به طور حتم در انجام آن کار موفق خواهد شد.
اکنون به تفاوت میان احترام به خواد و خودستایی می پردازیم. احترام به خود نتیجه احترام و کمک به دیگران است. یک کودک هر چه بیشتر به دیگران احترام بگذارد، اجترام به خودش بیشتر خواهد شد. در نقطه مقابل عزت نفس کودک نتیجه این است که دیگران کارهای او را انجام دهند، تحسین های افراطی و بی مورد به او بدهند، موفقیت های ساختگی برای او فراهم آورند، با همه خواسته های او موافقت کرده، و به عنوان یک فرد ایده آل با او رفتار کنند. افراد دارای خوداحترامی بالا نسبت به دیگران احساس وظیفه می کنند. در مقابل افراد دارای خودستایی بالا احترامی واقعی برای کسی قایل نیستند و احساس می کنند دیگران وظیفه دارند که در خدمت شان باشند. به خوبی مشخص است که چنین فردی به سوی هرگونه رفتار زننده و گستاخانه و انحرافی کشده خواهد شد. حتماً برخی از شما چنین کودکانی را می شناسید. در مورد بزرگسالان چطور؟
تفاوت میان خودستایی و خوداحترامی تفاوت در نحوه نوشتار آنها نیست. سخن از دو نوع انسان کاملاً متفاوت از یکدیگر است. در واقع صحبت از تفاوت میان دو فرهنگ است: فرهنگ متواضع شرق و فرهنگ خودپسندانه غرب.