برخی از مادران پس از فوت همسر خود موضعی انفعالی گرفته و به انزوا و گوشه گیری و پرداختن به غم و رنج خود مشغول می شوند. زانوی غم در بغل گرفته و با گریه و اشک و آه و ناله همدم می شوند. این امر نه تنها روحیه کودکان را خراب و ویران خواهد کرد بلکه سبب آن خواهد شد کودکان درباره مادر داوری کنند که او فردی ضعیف و در امر زندگی ناتوان است. ممکن است این حالت و وضعیت زمینه را برای اطاعت و تسلیم چند لحظه ای کودک مساعد سازد ولی بعدها موجب سوء استفاده ها خواهد شد و کودک با استفاده از این ضعف خود را یله و رها خواهد یافت و تن به آمد و شدها، رفتار و معاشرتهائی خواهد داد که موجب صدمه و زیان برای کودک است.
به هنگامی که مادر دارای چنین انفعالی باشد بچه ها نسبت به درس و برنامه و تکلیف بی توجه و حتی بی رغبت می شوند افت تحصیلی خود از مسائلی است که در زندگی این کودکان دیده می شود. چون کسی نیست از آنها بازخواست کند و بچه ها به کار و زندگی خود توجهی نخواهند کرد.
خطر به هنگامی است که کودکان خردسال و شدیدا تحت تأثیر مادر باشند که در آن صورت طبع انفعالی مادر در کودکان اثر ببخشد و آنها را از کار و تلاش و زندگی بازدارد. اگر طبع انفعالی مادر دارای دو گونه اثر در کودک است، گاهی همانگونه که ذکر شد دچار حالت انفعالی و یأس می شوند که این خطری برای
کودک است و زمانی این حالت مادر، کودکان را جسور، بی رحم، حسود می سازد و آن ها را نابسامان و لغزشکار بار می آورد.