کودکی که متحمل روش های ظالمانه نامادری و رفتار شقاوتمندانه اوست، طفلی که از نامادری به جای مهر صدمه می بیند و به جای محبت جنایت می بیند نمی تواند وضعی عادی و بهنجار داشته باشد. خانه برای او جهنم و زندگی در آن برای او عذاب است.
رنجهائی که در آنجا تحمل می کند سبب عقده سازی هاست که آن نیز به نوبه خود موجب پیدایش شقاوت ها ضایعات عظیم و جنایتهای هولناک در زندگی آینده است. ظلم و ستم نامادری، تبعیض های آنان گاهی کودکان را شدیدا عاصی و از زندگی نومید می سازد، آنچنان که ناگزیر سر از گریز و فرار درآورده، به ولگردی و فساد تن می دهد و به خانه برنمی گردد و ما از اینگونه افراد بسیار داریم.
بررسی هائی که درباره کودکان و نوجوانان بزهکار بعمل آمده به این نتیجه رسیده است که اغلب کودکانی که نزد ناپدری یا نامادری زندگی و رشد کرده و شاهد نابسامانیهائی در رفتار و کردار آنها بوده اند بعدها سر از جرم و جنایت درآورده اند.
اثر طرد وردها، بی اعتنائی ها، بی مهری های نامادری به کودکان، آنهم در آن سنینی که آنان نیاز به مهر و عنایت مادرانه دارند برای آنها ارزان تمام نمی شود. آنها با اینکه کودکند و اندیشه ای محدود دارند در تمام ساعات و اوقات بذر کینه و انتقام ناشی از این گونه رفتار را در دلها می پرورانند. این بذرها تدریجا ریشه دار و به نهال تبدیل شده و درختی بزرگ و تنومند می شود و بعدها اثر ویران ساز آن به تمام جامعه نشر و پراکنده می گردد.