[تذکرة الاولیا، شیخ عطار، به نقل از کتاب صور خیال، ص 70 تا 77]
وهم و خیال
– هر که پندارد که نزدیک است او به حقیقت دورتر است. چون آفتاب که به روزن می افتد کودکان خواهند که تا آن ذره ها بگیرند. دست در کنند. پندارند که در قبضه ی ایشان آمد چون دست باز کنند هیچ نبینند.
مراتب ادب
– هر که را ادب نفس نباشد او به ادب دل نتواند رسید و هرکه را ادب دل نبود چگونه به ادب روح تواند رسید؟ و هرکه را ادب روح نبود چگونه به محل قرب حق تعالی تواند رسیدن.
درخت تربیت
– درخت معرفت را آب فکرت دهید و درخت غفلت را آب جهل و درخت توبه را آب ندامت و درخت محبت را آب موافقت.
باروری تربیت در پرتو گدازنده ها
– هیبت گدازنده ی دل هاست و محبت گدازنده جان ها و شوق گدازنده نفس ها.
تلخ های شیرین
دنیا در دل مریدان تلخ تر از صبر است چون معرفت به دل ایشان رسد این صیر شیرین تر از عسل گردد.
روشنایی اسرار
– تن همه تاریک است و چراغ او همه سر است هر که را سرنیست او همیشه در تاریکی است.
مرگ حیات زا
– اگر مردن نباشد زندگی نباشد. تا ادنی در تو نمیرد اعلی سیر نکند. از بدی ها بمیر تا از تو نیکی ها زاید و از جهل بمیر تا از تو علم ها زاید. نامش مردنست و در حقیقت زنده شدن.
– هستی شاخی است از باغ نیستی. کفی است از آب دریا. از این کف بباید خود را گذارنیدن از عشق و در آب نیستی پیوستن.(1)
1) از کتاب معارف ولد.