زن قبل از اینکه تن به ازدواج با فردی جدید از نظر کودک بدهد ضروری است زمینه سازی هائی برای او داشته باشد. این زمینه سازی شامل طی مراحلی است. از جمله اینکه تدریجا و از چند هفته قبل سخن از زندگی تنها و عوارض آن به میان آورد و بحث از این کند که در خانه باید مردی باشد که نان آور خانه باشد، حامی اعضای خانواده باشد، در مواقع خطر افراد را تحت حمایت و کنترل خود گیرد و. . . .
در مرحله بعد در ذهن کودک تصویر مردی را ارائه دهد که می تواند مرد خانواده و برای او پدری مهربان باشد، در مرحله بعد بکوشد او را گاهگاه و بر سبیل تصادف با مرد مورد نظر آشنا کند و با تعریف ها و به صورت غیرمستقیم بذر محبت او را در دل کودک بکارد آنچنان که خود کودک مایل و علاقمند به مصاحبت و انس با او باشد.
دیدارهای اولیه پس از عقد باید به صورت تدریجی و گاهگاهی باشد تا کودک تدریجا با او خو گیرد و با چهره ی او مأنوس شود. پس از این آمادگی ها می توان کاری کرد که یا زن به خانه شوهر منتقل شود و یا شوهر به خانه او آید که البته این دومی به نفع کودک است زیرا در زندگی فقط تغییر پدر مطرح می شود نه تغییر پدر به همراه تغییر مکان و محیط زندگی که خود موجب اختلال است.
فرزندان در مورد دیدار با مرد بیگانه دقت و کنجکاوی بسیار به خرج می دهند و او را مورد ارزیابی و وارسی قرار می دهند که چگونه فردی است آیا می تواند محبوب و مورد علاقه باشد یا نه. اگر ناپدری ها در این رابطه هشیار باشند و با تشویقات و هدیه های مادی و تحسین نقاط مثبت او توجه کودک را به سوی خود جلب کنند کودک احساس انس و گرمی بیشتر خواهد کرد.