جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آزموده های مکرر در تربیت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

»تربیت در مدار تکرار«

آورده اند که: «یعقوب لیث، سرداری از بستگان خود را در لشکر داشت به نام «ازهر«. در یکی از جلسات عمومی دربار، پس از پایان جلسه، متوجه شدند «ازهر» از جای خود برنمی خیزد. یعقوب خطاب به او گفت جلسه پایان یافته است تو را چه شده است که از جای خود برنمی خیزی؟ «ازهر» جواب داد: جانم به فدایت، انگشتم در یکی از حلقه های تزئین پشتی گیر کرده است و هر حیلتی که کردم مؤثر نیفتاد و من همچنان در بند این انگشت در بند هستم. بلا درنگ یعقوب فرمان داد تا زرگر را به دربار فرا خواندند و او با بریدن حلقه، انگشت «ازهر» را آزاد کرد. چندی گذشت و جلسه ای دیگر برگزار گردید. بار دیگر همین وضع اتفاق افتاد و انگشت «ازهر» در حلقه ی

پشتی گیر کرد و چون علت را پرسید که چرا از حادثه ی گذشته عبرت نیندوختی؟ «ازهر» جواب داد: خواستم امتحان کنم که آیا حلقه پشتی گشاد تر شده است یا نه؟!!(1)

و اما بعد. . . حکایت تربیت و روش های تربیتی در خانه و مدرسه در پاره ای از موارد، مشابه این ماجرای تاریخی است. برای مثال بارها و بارها تجربه شده است که تربیت مستقیم، با روش های سطحی و صوری نتیجه ای جز به تأخیر انداختن تحقق اهداف تربیتی ندارد. اما باز دست از این شیوه های منسوخ شده و نخ نما شده بر نمی داریم. بارها و بارها نشان داده شده است که «دفاع بد» از ارزش ها، بسی زیان بارتر از «حمله خوب» است اما باز با روش های بسیار سطحی به تبلیغ ارزش ها می پردازیم. بارها و بارها مشاهده شده است که تبلیغ بدون ترغیب، خود ضد تبلیغ است. اما باز به «تبلیغات صوری» ادامه می دهیم. بارها و بارها دیده شده است که اغلب روش های تربیتی ناپخته و ناشیانه به جای جذب نوجوانان، آنها را از ارزش ها فراری تر و بیزارتر می کند اما همچنان به کار خود ادامه می دهیم، شاید به امید آنکه این بار معجزه ای رخ دهد و «حلقه پشتی گشاده تر شده باشد!«

بارها تجربه کرده ایم که پند و اندرز مستقیم در مدارس به ویژه برای نوجوانان و جوانان آنها را به مقاومت و مخالفت می کشاند. اما همچنان با ارائه سخنرانی های طولانی در مراسم صبحگاهی آنها را نسبت به ارزش ها و مقدسات بی تفاوت و در پاره ای از موارد فراری و منفور می گردانیم.

بارها شاهد بوده ایم که نصایح تربیتی اگر با رغبت و آمادگی عاطفی فرد همراه نباشد سودی ندارد، اما بدون توجه به این تجربه مکرر به کار بی حاصل خود ادامه می دهیم.

بارها شنیده ایم که گفته اند: هیچ رفتاری و طرز تفکری تغییر نمی کند مگر آنکه میل درونی با آن همراه شود. اما باز هم با تحمیل و القاء و اجبار سعی در تغییر نگرش افراد داریم.

بارها از تعالیم عالیه اسلام آموخته ایم که «اذا نشطت القلوب فادعوها و اذ نفرت فود عوها«(2) (در هنگام نشاط و بهجت قلوب دعوت کنید و در هنگام نفار و گریز آنها را راحت بگذارید) اما باز به دعوت های بی حاصل و مکرری که هیچگونه زمینه ی مستعد و شرایط مساعدی برای آن فراهم نشده است ادامه می دهیم و از دانش آموزان می خواهیم که به اجبار و با انضباط آموزشگاهی، آنهم با ریا و تظاهر، رفتار اخلاقی داشته باشند!

بارها آموخته ایم که پایگاه باورها و اعتقادات دینی در قلب آدمی است اما باز بر اساس آموزش های مدرسه ای فقط روی مغز و ذهن دانش آموزان در حد انتقال اطلاعات دینی (بدون عواطف و احساسات دینی) اکتفامی کنیم.

بارها آموخته ایم و بارها دیده ایم که تعلیم و تربیت رسمی و اجباری و فاقد شرایط لازم برای پرورش فضایل اخلاقی و انسانی است اما باز همچنان در مدار صفردرجه و در چرخه ی کور تکرار اقدامات وارونه و آسیب زا پا می فشاریم.


1) به نقل از روزنامه ی اطلاعات، صفحه ی نظرها و اندیشه ها، شماره ی 21099، صفحه ی 6، مقاله ی نگاهی به سئوال های ادبیات در امتحانات نهایی، تألیف دکتر علی سلطانی گرد فرامرزی.

2) امام حسن عسگری علیه السلام، بحار الانوار، جلد 75، ص 377، به نقل از کتاب آداب الصلوة، ص 25.